مقدمه:
در این مقاله برآنیم تا به مقوله هنر از دید امام خمینی و منظر فقهای شیعی بپردازیم. رهنمودهای امام راحل قطعاً می تواند از پیچیدگیهای این بحث تا حد زیادی پرده بردارد، اما تطبیق کلیات بر مصادیق همچنان رفتارها و پرسمانهای ضد و نقیضی را پیش روی می آورد که بر فقیهان آگاه جامعه است وحدت رویه و نظری واحد در این عرصه ارائه دهند و گرد حیرت را از دیدگان مقلدین معتقد و محتاط بزداید.
تعریف هنر و رابطه آن با فقه
انسان فطرتاً زیبایی خواه آفریده شده است و حواس او آنچنان با محیط اطرافش هماهنگی یافته که نغمه دلنشین و بوی خوش، منظره دلفریب، لطافت و سرسبزی، برای او لذت آور و فرحبخش می نماید، از طرفی وقتی روح کمال جویی با این حس در می آمیزد از او انسانی آفرینش گر و خلاق می سازد. پدیده های جهان را گزینش کرده با احساس خود آن را بازآفرینی می کند و از مدد نیروی خیال از پدیده های هستی مقوله هنر را به نمایش می گذارد چنین کوششی که به آفرینش اثری زیبا می انجامد هنر و آفریننده آن هنرمند نامیده می شود.
هنر تجلّی احساس انسان است در قالب محسوس، زبان درون است با مخاطبانی اهل دل، حقیقت را می نمایاند بدون آنکه به وعظ و استدلال بپردازد. زبانی دردمند، زیبابین، پرشور که همه آدمیان را با هر ملیت و نژادی به یکدیگر پیوند می دهد. تکنولوژی و تمدن به هنر توانائی می بخشد و آن را فراتر از مرزهای جغرافیایی به اقصی نقاط جهان انتقال می دهد.
اما هنر، این ودیعه الهی همچنان در میان دو قطب جان و جسم، ماده و معنا، خداجویی و کفر در نوسان بوده است. و از دستبرد آفتهایی همچون نفس پرستی، قدرتمداری، استعمار و ابتذال در امان
نمانده است. لذا هنر با همه عظمت و رسالتی که دارد به هنر متعهد و مسئول و نیز هنری که ابزار دست سود جویان و قدرت طلبان و سرمایه داران است تقسیم شده است. هنری که در مسیر تکامل بشری حس خداپرستی و خلقیات انسانی است هنر متعهد و دینی است و هنری که جامعه را به فساد و ابتذال و گمراهی می کشاند هنر مبتذل و منفی است. اینجاست که «تکلیف» سر بر می آورد و «فقیه» در بیان تکلیف به تکاپو می افتد و فقه میان بایدها و نبایدها مرز می سازد. گرچه پیچیدگی هنر، بیان دقیق مصادیق احکام تکلیفی، حرمتها و حلّیتها را دشوار ساخته است و اگرچه کتب فقه سنتی برخی از مصادیق موجود در زمان خود را مانند خرید و فروش مجسمه و ساخت و یا نگهداری آن و تصویرگری و موسیقی و خرید و فروش آلات موسیقی و… مورد بحث قرار داده اند که می تواند دستمایه خوبی برای دوران حاضر باشد. اما امروزه جلوه های هنر به اندازه ای گسترده شده است که هنوز صدها پرسش در هنر فراروی مجتهد و مقلد است و تغییرات و مقتضیات زمانی و مکانی بازنگری جدیدی را در موضوع هنر می طلبد.
گونه گونی دیدگاه ها در مقوله های هنر بویژه موسیقی، مجسمه سازی در فقه بسیار مشهود است چنانچه در موسیقی تا هیجده نظریه بر شمرد ه اند. این نظریات امروزه جنبه کاربردی پیدا کرده است و تقابل نظریات به تقابل اعمال و رفتار مقلدین انجامیده است. و جامعه امروز این اندازه اختلاف را بر نمی تابد و باید هرچه بیشتر دیدگاه ها و راه کارهای مبتنی بر فقه سنتی و اجتهادی، اما نزدیک به واقعیت موجود، ارائه گردد تا وحدت نسبی در عملکردها نسبت به رویکردهای هنری پیش اید و از تقابل و تضارب عملکردها، مانعی بر راه ترقی حکومت اسلامی فراهم نیاید. مثلاً نمی توان بطور کلی رسانه های عمومی، بازیگری و تصویرسازی را تعطیل کرد و یا برای آن قیودی دست نایافتنی زد، از طرف دیگر بازگزاردن دست هنرمندان و فراخی بی حد و مرز هنر سرانجام هنر را به ورطه ابتذال یا پوچی خواهند کشاند. پس رایی بایسته و مناسب با مقتضیات زمان و مکان و مطابق شرع از سوی مجتهد آگاه، هنر را متعهد و مسئول نگه می دارد.
هنر متعهد از دیدگاه امام خمینی
هنر امروز از مؤثرترین و بهترین ابزار در جهت ارائه حقایق و معارف دینی است و آمیزه هنر و تکنولوژی امکانات جدیدی را بدست می دهد که حقایق دینی و وصف ارزش ها به سراسر عالم ابلاغ شود و به دست همگان برسد. نگرشی واقع بینانه و منصفانه نشان می دهد هر جا اندیشمندان اسلامی و فقیهان آگاه خود را از آن جدا کرده اند قطعاً هنر بدست اربابان و سودجویان اقتصادی
افتاده و استفاده های ناروا و غیر اخلاقی از آن شده است.
امام خمینی می فرماید:
هنر در مدرسه عشق نشان دادن نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی است. هنر در عرفان اسلامی ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسیم تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است. هنر در جایگاه واقعی خود تصویر زالوصفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا لذت می برد. تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب در رأس آنان آمریکا و شوروی را بیاموزد.[۵۶۰]
رسانه ها باید بیشتر کار کنند، از گردانندگان و هنرمندان متعهد بخواهند در راه تعریف صحیح تهذیب جامعه وضعیت تمام هنرجوها را در نظر گرفته راه و روش زندگی شرافتمندانه و آزادمنشانه را با هنرها و نمایشنامه ها به ملت بیاموزند و از هنرهای بدآموز و مبتذل جلوگیری کنند.[۵۶۱]
همچنین می فرماید:
… در رژیم سابق همه چیز خصوصاً فرهنگ و هنر محتوایش عوض شده بود یعنی کسی که نام سینما را می شنید خیال می کرد در آنجا باید مرکز فساد و سوء اخلاق، مرکز مخالفت با همه چیز باشد یا کلمه تئاتر در ذهن انسان چیز مبتذلی بود که از آن بهره
فساد برده شود و هکذا همه چیز دیگر… اینها همه به خاطر آن بود که ما فرهنگمان را فراموش کنیم.[۵۶۲]
آنچه که از مجموعه فرمایشات گهربار امام راحل و سیره عملی ایشان در طی سالهای قبل و بعد از انقلاب بدست می اید این است که ایشان نگاه متحجرانه به مقولات و پدیده های هنری ندارند که بطور کلی آنها را رد و تعطیل نمایند بلکه با توجه به دخالت و عنصر زمان و مکان و مقتضیات و مصالح استفاده از این دو وسیله را برای تبلیغ دین بسیار مؤثر می دانند اما شرط اساسی این نقش مؤثر را، مطابقت با اصول اعتقادی دینی و اخلاقیات انسانی قرار می دهند. هنری که نتیجه آن وابستگی به قدرتهای استعمارگر غرب و شرق باشد، هنری که فساد، انحطاط و تخدیر مغزهای جوانان جامعه را به بار آورد، هنری که دردمند نباشد و از مستضعفین و اقشار محروم جامعه بی خبر باشد هنر اسلامی نیست و از نظر ایشان کاملاً مردود و ترویج آن حرام است لذا ایشان استفاده از رسانه های هنری مانند رادیو، تلویزیون، تئاتر و سینما را در زمان طاغوت حرام و کمک به ظلمه دین می دانستند. این ملاک اساسی در هر هنری است و گرنه اصل هنر مفهومی با ارزش و قابل تحسین است که همواره در اسلام مورد تایید و بهره برداری تبلیغی قرار گرفته است. در سرزمینی که شعر و سخنورنی حرف اول را می زد قرآن با عالیترین بیان و با آوایی خوش ارائه گردید. معماری اسلامی، تذهیب و خوشنویسی قرآن و کتیبه های دینی بی تردید شاهدی بر این ادعاست. حتی تعزیه خوانی، مداحی و مرثیه خوانی نیز جلوه های زیبایی از موسیقی اسلامی و هنر بازیگری است. اینک با بیان برخی از جلوه های هنر به بیان اجمالی دیدگاه امام خمینی و برخی فقهاء شیعه می پردازیم:
جلوه های هنر از دیدگاه امام خمینی و فقها
۱- موسیقی
امروز پر مصرف ترین نوع هنر، موسیقی است بویژه با حضور پررنگ و جایگاه خاصی که دو رسانه عمومی، تلویزیون و رادیو، یافته اند و در جهان ارتباطات کمتر کسی می تواند خود را از این دو رسانه بی نیاز ببیند. در باب غنا و موسیقی حرام گرچه سخن بسیار گفته شده است اما همچنان در تعیین موضوع و مصداق توهم و تردید وجود دارد.
صوت خوش با طبع آدمی آمیخته است و لذتی وصف ناپذیر در پی دارد. عالیترین شکل موسیقی در اسلام تلاوت قرآن است که همواره مورد ستایش پیشوایان دین قرار گرفته است.
ابن ابی الحدید[۵۶۳]درباره صدای حضرت داود(ع) و جذبه بسیار آن بیانی دارد. همچنین در شرح دیگر نهج البلاغه آمده
است[۵۶۴]حضرت داود(ع) علاوه بر نغمه خوش مزمار(نی) داشته که امیرالمؤمنین(ع) وی را «صاحب مزامیر» و «قاری اهل بهشت» معرفی کرده است.
هنر تلاوتِ قرآن به عنوان موسیقی زیبا و خوش در نزد پیامبر اکرم(ص) و دیگر معصومان(ع) در تاریخ بیان شده، امام زین العابدین و امام باقر(ع) با صدای خوش قرآن را می خواندند که گاه نیکویی قرائت آنان، مردم را از هوش می برده است. نوع دیگر موسیقی در اسلام اذان است که سفارش شده با صدای خوش ادا شود.[۵۶۵]مدح اهل بیت(ع) و مرثیه خوانی ها نیز با الحانی خوش محزون گواه صادقی است که اسلام هنر موسیقی را بطور کلی امضاء نموده است.
موسیقی حلال و حرام چیست؟
غنا بی شک حرام است و فقهای شیعه به جز اندکی همگی به حرمت ذاتی آن فتوا داده اند.[۵۶۶] فقهاء تعاریف مختلفی بیان کرده اند که نشانگر اختلاف نظرهای بسیاری در این زمینه است. گروهی از چهره های برجسته فقاهت شیعی تشخیص معنای آن را به عرف گذاشته اند.
علامه فقیه شیخ محمدرضا آل یاسین در تفسیر غنا می گوید:
«غنا عبارت است از صوت انسانی که کار آن ایجاد طرب و رامشگری به تناسب آن برای مردم معمولی است و «طرب» حالت رخوتی است که به انسان دست می دهد و تقریباً عقل را کنار می زند و همان کاری را می کند که نوشیدنیهای مست کننده روی مردم عادی انجام می دهد».[۵۶۷]این تعریف را امام خمینی می پسندند و بر آن اضافاتی دارند که اشاره خواهیم نمود.
شهید ثانی می نویسد:
«اَلاولیٰ الرُجوعُ فیه اِلیٰ الْعُرفِ فَما یسمّیٰ فیهِ غِنا ویحْرُمُ لِعدَم وُرود الشرعِ ما یضْبطُهُ فیکوُنُ مَرْجعُهُ الی الْعُرفِ» اولی و بهتر آن است که درباره آن به عرف مراجعه شود سپس هرچه را که عرف غنا بداند حرام است چون شرع در این مسأله وارد نشده و آن را ضابطه مند نساخته پس مرجع آن عرف است.[۵۶۸]
و نیز صاحب جواهر رجوع به عرف را ملاک تشخیص موضوع می داند و چون ملاک عرف در زمان و مکان متفاوت، تفاوت دارد پس نظر فقها نیز یکسان نیست.[۵۶۹]علت رجوع به عرف نبودن ضابطه از سوی شرع برای تعیین آن است.
امام محمد غزالی درباره موسیقی تعریفی دارد[۵۷۰]و ضمن آن موسیقی را سه قسمت می کند:
۱ـ موسیقی که از روی غفلت و سرگرمی بشنود این نوع موسیقی از لحاظ ضرر و فسادی که دارد حرام است.
۲ـ کسی که دوستی زن یا کودکی در دل دارد، در حضورش موسیقی گوش کند تا
بیشتر لذت ببرد یا سرودی که آتش عشق را گرم تر کند بشنود این حرام است.
۳ـ در دل صفتی نیکو باشد که شنیدن موسیقی آن را قوّت دهد، مانند سرود و اشعار حجاج بیت الله الحرام، سرود نوحه سرایان مانند نوحه سرایی حضرت داود، سرودهای شادی آفرین که به شادی حلال بیفزاید مثلاً در عروسی، سرودهایی که عشق الهی را در دل فروزانتر کند. وی ضمن برشمردن عللی که موسیقی حلال را به حرام تبدیل می کند به این مورد اشاره دارد که اگر شنونده جوان باشد شهوت بر او غالب شود یا مردم عوامی باشند که به موسیقی به عنوان خوشگذارنی عادت کرده باشد موسیقی آنان حرام است.
در چیزهایی که از حرمت غنا مستثنی شده عبارت است از:[۵۷۱]
۱ـ در مراثی و جهت گریاندن مردم (شیخ انصاری در جامع المقاصد نقل کرده و محقق اردبیلی در «محکی شرح ارشاد» به آن قائل شده است).
۲ـ غنا در قرائت قرآن (محقق سبزواری) زیرا این صوت لهوی نیست.
۳ـ حداء برای راندن شتران.
۴ـ غنا در زفاف و عروسی بشرط آنکه با حرام دیگری همراه نباشد این حرام را گفته اند: بشرطی که باطل نخواند. مردها در مجلس وارد نشوند، او وارد مجلس مردها نشود[۵۷۲]در غیر این صورت اجرت او حرام است.
ایه الله خویی می فرماید:[۵۷۳]غنا برحسب معنای لغوی از غنای حرام فراگیرتر است و همه صداهای خوش را در بر می گیرد و به همین جهت در بعضی از روایات به تغنی در قرآن فرمان داده شده است.
مرحوم محدث کاشانی می نویسد:
آنچه از مجموع اخبار و جمع عرفی بین آنها بدست می اید حرام بودن غنا و پیوسته های آن است مانند مزد بر آوازخوانی، تعلیم و تعلم، شنیدن، خرید و فروش ابزار به غنای دوران بنی امیه (غنایی که مردان در محافل زنان وارد می شدند و به آواز آنان گوش فرا می دادند، زنان آوازخوان کلام باطل به زبان جاری می ساختند و با آلات و ابزار لهو بازی می کردند). اختصاص داد. خلاصه غنای دربردارنده فعل حرام حرام است نه غیر آن.[۵۷۴]
امام خمینی ضمن توضیح عبارت محدث کاشانی او را از جمله کسانی می داند که در غنا تفصیل قائل شده و آن را دو قسم می داند، غنای همراه با گناه که قطعاً حرام است و دیگری غنای بدون تبعات حرام که قطعاً جایز است و غنا حرمت ذاتی ندارد.[۵۷۵]
برخی اجرت زن آوازخوان را در عروسی حلال و برخی آن را حرام دانسته اند و علت حرام بودن آن را حرام بودن اصل غنا می دانند.[۵۷۶]در خصوص جایز و حلال بودن این آواز خواندن و اجرت بر آن روایتی از امام صادق(ع) وارد شده است:[۵۷۷]از طرفی روایتی
بر حرام بودن این اجرت وارد شده[۵۷۸]و ملاک کسانی قرار گرفته که غنا را در مجلس عروسی حرام می دانند. حتی در زمان حاضر برخی از فقها با همین ملاک خرید و فروش آلات موسیقی حتی استفاده از وسایل موسیقی را حرام یا حلال دانسته اند. و اکثراً حکم به حرمت خرید، فروش آلات موسیقی داده اند و نیز آلات مشترک در حلال و حرام را مثل تلویزیون و ضبط صوت را تنها در صورتی که در حرام بکار نرود جایز دانسته اند.[۵۷۹]
امام خمینی بعد از نقل بیش از ده تعریف برای غنا و نقد و بررسی آنها خود تعریفی به آن می افزاید:
صوت ترجیع مطرب، یا آنچه در عرف غناست گرچه مطرب نباشد، صدای لهوی، صدای اهل فسق و گناه و آنچه با مجالس لهو سازگاری دارد و آنچه با آلات لهو و لعب سازگاری دارد و صدای آماده شده برای مجالس لهو و لعب و صدای برانگیزاننده شهوت جنسی، صورت دربردارنده ترجیع مطرب، صوتی که نشان آن را دارد که در متعارف عرف طرب برانگیزد و طرب آن سبکی آورد به گونه ای که عقل را در آن حالت زایل می کند، صدایی که حسن ذاتی دارد و نشان آن دارد که برای متعارف مردم طرب برانگیزد.[۵۸۰]ایشان همچنین در دو قید مطرب و مرجّع تردید می کند و آن را از قیودی می دانند که در ساختار مفهوم غنا نقش ندارد
لذا در مکاسب محرمه آن را چنین توجیه می کنند:
… وَ لعَّل القِیدینِ فی کَلَماتِهِم لَاجْلِ کوْنِ المُتَعارِفُ منِ الغِنا فی اَعْصارِهِمْ هُوَ ما یکُونُ مُشْتَمِلاّ عَلَیها، فَظَنَّ اَنّهُ مقَوِّمٌ بها.
… شاید آوردن دو قید (مطرب و مرجّع) در گفتار فقها از این روست که غنا در زمان آنها مشتمل بر این ویژگی بوده است. پس احتمال داده اند که غنا متوقف و مقوم به آن دو است.[۵۸۱]
در بحث موسیقی تشخیص مصداق غنا نیز برعهده عرف است و در هر زمان و مکانی تعریف خاص پیدا می کند.
صاحب جواهر می نویسد: التحقیق الرجوُع فی مُوضوعِه الی العُرف…
حق این است که موضوع و مصداق آن به عرف واگذار می شود. امام خمینی در همین موضوع هم بحثی دارند که قابل تأمل است.
ایشان عقیده داشتند آنچه شهرت یافته که تشخیص موضوعات احکام از وظایف فقیه نیست یک اشتباه است بلکه فقیه باید در موضوعات مهم تتبع و غور نماید و به نتایجی برسد چون مجتهد خود از اهل عرف است. پس چرا با استفاده از روشهای اجتهادی که در اختیار دارد به تبیین و تعیین موضوعات نپردازد. چرا باید خود مقلد اهل عرف باشد.[۵۸۲]
امام در تطبیق مصادیق می فرماید:
احوط اجتناب از بعضی انواع صداهای لهو است مانند تصنیفهایی که در میان اهل فسق (طاغوتیان) رایج است چرا که احتمال یکسانی آن با غنایی که جزء باطل هاست می رود.
آواز زنهای خواننده در عروسیها استثنا شده و این بعید نیست. احتیاط واجب آن است که به هنگام بردن عروس به خانه شوهر و مجلسی که برای قبل و بعد آن مهیا شده است اکتفا شود نه هر محلی، بلکه احتیاط مستحب، اجتناب به طور کلی است.[۵۸۳]
سرودهایی که دارای فایده بوده مهیج برای جنگ و انقلاب است مانند سرودی که اخیراً برای آقای مطهری درست کرده اند اشکال ندارد.[۵۸۴]
شما موظفید، هم وظیفه شرعی و هم وظیفه قانونی دارید که دستگاه رادیو و تلویزیون را از گروههایی که منحرف هستند یا ارتباط با رژیم سابق دارند تصفیه کنید.[۵۸۵]
استفتاء: از آنجا که آلات لهو و لعب استفاده های مشروع از قبیل نواختن سرودها را دارد ایا خرید و فروش آن بی اشکال است؟
پاسخ امام: خرید و فروش آلات مشترکه به قصد منافع محلله آن، اشکالی ندارد.[۵۸۶]
موسیقی مطرب حرام است و یادگرفتن آن و یاددادن آن جایز نیست و در غیر مطرب اشکال ندارد.(استفتاء)
استماع و گوش دادن به غنای مطرب سایر محرمات از رادیو و تلویزیون و مانند آنها حرام است خواه مستقیم پخش شود خواه بعد از ضبط به روی نوار[۵۸۷]یک مغزی که دنبال این رفت که موسیقی گوش کند و عادت به این کار کرد. این مغز مریض می شود، این نمی تواند فکر این بکند که کشورش به چه حال دارد می گذرد، دیگر دنبال این نیست مثل آدم هروئینی می ماند.[۵۸۸]
رادیو تلویزیون اکثراً جوانهای ما را به گوش کردن اینطور چیزها و موسیقی های مخدر وا می داشت. از طریق چشم، جوانهای ما را فاسد می کردند. زنهای کذا و کذا را پشت تلویزیون نمایش دادند و جوانها را از این راه فاسد کردند.[۵۸۹]
از احمد آقای خمینی نقل شده که امام می فرمود: اگر این موسیقی که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش می شود در زمان حکومت شاه یا از رادیو تلویزیون آل سعود پخش شود آن را حرام می دانم.[۵۹۰]
معلوم می شود امام خمینی علاوه بر ملاکات غنا از جنبه احکام حکومتی ملاک دیگری را می پذیرند و آن پخش آن موسیقی توسط حکومتهای طاغوتی و گمراه است.
۲ـ بازیگری و نمایش
بیان فیلم و هنرهای نمایشی بیان بسیار رسایی است که در رساندن پیام از بقیه مقوله های هنر بلیغ تر و جاذب تر است. هنر نمایش ظرفیت بالایی در بیان حقایق دینی و بشری دارد که باید منادیان دین آن را در کار تبلیغ و هدایت بسوی ارزشها ارج نهند و این ابزار شگفت انگیز و معجزه گر را در جهت ساختن تمدنی متین و مبتنی بر اعتقادات دینی بکار گیرند. وانهادن پدیده های نوین نمایش که آمیزه ای از تکنولوژی و ذوق و احساس است ناهنجاریهای فرهنگی غیر قابل جبرانی در پی دارد. امروزه در جهان ارتباطات که دنیا به دهکده کوچکی تبدیل شده و سینما و تلویزیون و ماهواره حرف اول را می زند باید باورها و انتظاراتمان را نسبت به ابزار بیانی و تبلیغی کهن مانند وعظ و سخن گفتن تغییر داده و از شیوه های نوین در ارسال پیام های دینی و انقلابی مدد جوئیم.
خداوند می فرماید: «ما اَرْسَلنا مِنْ رَسوُلٍ الاّ بِلِسانِ قَوْمِه لِیبینَ لهم»[۵۹۱]
ما هیچ رسولی را نفرستاده ایم مگر به زبان قومش تا برای آنان بیانگر باشد.
امام خمینی می فرماید:
… شما باید به تبلیغات و تعلیمات در جهت معرفی و بسط اسلام همت بگمارید.[۵۹۲]
تبلیغات مسأله ای است پر اهمیت و حساس، یعنی دنیا با تبلیغات کار می کند. آن قدری که دشمنان ما از حربه تبلیغات استفاده می کنند ما از طریق دیگری نمی کنیم. ما هم باید به مسأله تبلیغات بسیار اهمیت دهیم و از همه چیزهایی که هست بیشتر به آن توجه کنیم.[۵۹۳]
… چون بچه ها علاقه دارند به نگاه کردن
این عکسها. نگاه به این فیلمها، آنها را نگاه می کنند اگر فیلم یک فیلم آموزنده باشد این بچه ها تربیت می شوند به ترتیب صحیح و اگر یک فیلمی باشد که برخلاف باشد، انحراف کننده باشد بچه ها تربیت می شوند به تربیت انحرافی. بزرگترها هم همینطور.[۵۹۴]
من غالباً فیلم هایی که خود ایرانی ها درست می کنند به نظرم بهتر از دیگران است، مثلاً فیلم «گاو» آموزنده بود. اما حالا این فیلم ها باید حتماً از آمریکا یا اروپا بیاید با یک بی بند و باری تا روشنفکران غربزده شاد شوند؟ فیلم هایی که از خارج به ایران می ایند اکثر استعماری هستند. لذا فیلمهای خارجی استعماری را حذف کنید مگر صد درصد صحیح باشد.[۵۹۵]
فیلمهایی که در رادیو و تلویزیون نمایش داده می شود باید آموزنده باشد. فیلم هایی باشد ولو خود ایران درست کند آموزنده باشد یا فیلمهایی که از خارج می اید درست تفتیش شود که چنین نباشد، آنها ممکن است با شیطنت فیلم هایی به ایران بفرستند که بخواهند جامعه را فاسد کنند.[۵۹۶]
نمایش و بازیگری در شکل تعزیه خوانی برای امام حسین(ع) گرچه سابقه ای به قدمت شعر و تلاوت قرآن ندارد به مرور زمان با همه نفی و اثباتهایی که وجود داشته هرگاه با توافق فقها روبرو گشته، زمینه ای عامیانه برای احیاء عاشورا شده است. اگر هنر بازیگری حافظ ارزشهای اسلامی و عفت و پاکدامنی بوده و با معیارهای اخلاقی و عرفی جامعه تناقضی نداشته باشد مورد تایید اسلام است. مواردی که بازیگری هنر ارزشی را به ضد ارزش تبدیل کند و یا با موازین مطابقت نکند در نظر فقها حرام می تواند باشد.[۵۹۷]
الف ـ بازیگری مرد و زن در نقش یکدیگر
اگر مرد نقش زن را ایفا کند و یا برعکس چنانچه مستلزم هتک حرمت و از بین بردن ارزشهای اخلاقی باشد قطعاً به دلیل فساد و تباهی که به دنبال دارد باطل و حرام است. چه بسا اینگونه ایفای نقش به جلب توجه و ریبه بیننده به بازیگر که در واقع هم جنس خود است کشیده شده و مفسده برانگیز شود و یا از باب اینکه مقدمه حرام حرام است بازیگری مرد و زن در نقش یکدیگر مستلزم پوشیدن لباس مختص جنس مقابل و استفاده از وسایل زینتی و آرایش برای مردان و تقلید صدای جنس مخالف و غیره می شود که همه این موارد حرام است.
پوشیدن لباس مختص به مردان برای زنان و پوشیدن لباس مختص زنان برای مردان بنابر احتیاط واجب جایز نیست.[۵۹۸]
پوشیدن لباس مخصوص مردان برای خانمها و پوشیدن لباس مخصوص خانمها برای آقایان حرام است.[۵۹۹]
پوشیدن لباس مختص زنانه برای مردان و بالعکس محل اشکال است.[۶۰۰]
در این خصوص روایاتی نیز وارد شده
است که برخی فقها از آن حکم به حرمت و برخی حکم به کراهت را استنباط کرده اند. از جمله ابن براج،[۶۰۱]محقق اردبیلی،[۶۰۲]شیخ یوسف بحرانی،[۶۰۳]شیخ انصاری[۶۰۴]و از فقهای معاصر سید محسن طباطبایی[۶۰۵](حکیم) و سید ابوالقاسم خویی[۶۰۶]قائل به این نظرند که روایات بر حرمت مطلقاً دلالت ندارد، بلکه جز پوشیدن طلا و حریر برای مردها بقیه موارد را حرام نمی دانند.
در مقابل شهید ثانی[۶۰۷]حرمت را مختص به النگو، خلخال و جامه هایی که عادتاً ویژه زنان است و به اختلاف زمان و مکان تفاوت می کند می داند.
و سید علی طباطبائی[۶۰۸]، صاحب جواهر،[۶۰۹]مرحوم نراقی[۶۱۰]و محمد جواد حسینی عاملی[۶۱۱]قائل به حرمت هستند و هر نوع پوشش مختص به جنس مخالف را حرام و آن را منحصر به طلا و حریر نمی دانند.
اما برخی از علماء شیعه نسبت به پوشیدن لباس مختص به زنان برای تعزیه گردانان عاشورای حسینی یا دیگر وقایع عزاداری، اشکالی قائل نمی شوند.
از جمله مرحوم ایهالله خویی می نویسد:
پیش از این روشن شد در جواز پوشیدن مردان لباس زنان را، برای اظهار غم و اندوه و نمایاندن حادثه «طف» و برپا شدن عزاداری سید جوانان بهشت تردیدی نیست و پندار حرام بودن آن به خاطر نهی از همانندی که در اخبار آمده وسوسه های شیطانی است. زیرا این اخبار بر حرام بودن همانندی دلالتی ندارد.[۶۱۲] [۶۱۳]
آرایش و گریم هم اگر مصداق همانندی مرد به زن و برعکس باشد بحثهای فوق در آن جاری است.
موارد دیگری چون شنیدن صدای زن نامحرم که قطعاً در بازیگری پیش می اید مشروط به آنست که با نرمی و کرشمه نباشد به گونه ای که سبب تحریک و مفسده گردد.
هرگونه تماس و ارتباط نزدیک میان بازیگران مرد و زن به عنوان دو نامحرم حرام است و دست دادن مرد و زن با یکدیگر بنا به فتوای امام خمینی در صورتی که ریبه و لذت جویی در کار نباشد و مرد دست زن بیگانه را نفشرد جایز است.[۶۱۴]امام خمینی می فرماید:
نظر نمودن به این قبیل فیلمها و نمایشنامه ها هیچ اشکالی ندارد. بسیاری از آنها آموزنده است. پخش آنها نیز اشکالی ندارد و همین طور فیلم های ورزشی و آهنگها اکثراً بی اشکال است. گاهی خلاف بطور نادر دیده می شود که باید بیشتر مواظبت کرد. لکن دو نکته باید مراعات شود. اول آن کسانی که گریم می کنند باید محرم باشند و اجنبی حرام است چنین کاری انجام دهد. دوم آنکه بینندگان از روی شهوت نظر نکنند.[۶۱۵]
البته گرچه دیدن تصاویر زنان از تلویزیون و سینما در صورتی که آنان را نشناسیم و از روی ریبه و لذت نباشد جایز شمرده شده اما تبعاتی در بازیگری مردان و زنان وجود دارد که باید کاملاً دقت شود. حرمت نگاه به نامحرم و ابراز و آشکار نمودن آرایش و زیورآلات برای نامحرم و غیره و رودر رو قرار گرفتن بازیگران در مقابل یکدیگر و نیز جمع کثیر فیلمبرداران و کارگردانان و غیره قطعاً توجه و رعایت بیشتری را می طلبد و باید کاملاً مطابق موازین شرعی باشد.
عکاسی، نقاشی، مجسمه سازی
تاریخ پیدایش مجسمه سازی و نقاشی تقریباً مقارن با تاریخ پیدایش بشر است. اما این هنر به دلیل پیشینه نادرست آن و بهره گرفتن در بتکده ها مورد بی مهری فقها واقع شده است. قرآن کریم در ضمن بیان سرگذشت اقوام و ملل و سنتهای رایج آنان به تمثالها و تندیسهای آنان حتی با ذکر نام[۶۱۶]پرداخته و بیان داشته انگیزه اصلی پیکرتراشی، مجسمه سازی و تصویرگری، بت پرستی بوده است. در تاریخ زندگی پیامبران همواره مبارزه با بت پرستی مشهود بوده است. در مدارک تاریخی نیز به نمونه هایی از مجسمه سازی و تصویرگری با هدف طلسم و جادو اشاره شده است.[۶۱۷]
به عبارت دیگر این ذوق و قریحه هنری گرچه از فطرت زیباجوئی انسان سرچشمه گرفته اما همواره مورد بهره برداری های سوء و ناروا واقع شده است. در حالیکه خداوند از خود به عنوان بهترین صورتگر یاد می کند:
«و صَوَّرکُمُ ما اَحَسَن صُوَرُکُمْ و اِلیهِ المَصیرُ»[۶۱۸] صورتگری کرد و زیبا شکل و صورتی به شما داد و بازگشت به سوی اوست.[۶۱۹] مراد از «تمثال» در ایات قرآنی مجسمه هایی است که به عنوان بت مورد عبادت و پرستش مشرکان قرار می گرفته[۶۲۰]و در برخی از ایات هم بجای تماثیل، اصنام و آلهه آورده شده است که منظور همان بتهایی است که حضرت ابراهیم(ع) آنها را با تبر درهم شکست. صورتگری و نقاشی در مضامین روایات به گونه های مختلفی است. ساختن مجسمه و کشیدن شکل درخت جایز شمرده شده است و نماز خواندن با انگشتری که شکل جانداران یا پرنده بر آن نقاشی شده
یا لباسی که مصور به تصاویر و تمثال باشد باطل اعلام شده است.[۶۲۱]اما پهن کردن آن بعنوان زیرانداز جایز است[۶۲۲]اما سلار دیلمی نماز در لباس دارای تمثال را مکروه می داند.[۶۲۳]
اجمالاً اقوال فقهای گذشته در باب مجسمه سازی و حرمت تصویر چنین است:
۱. قول به حرمت تصویر مطلقاً خواه مجسمه باشد یا منقوش، موجود جاندار باشد یا بی جان (ابوصلاح حلبی ابن براج)[۶۲۴]
۲. قول به حرمت مجسمه سازی فقط، خواه مجسمه موجود با روح باشد یا بی روح (شیخ مفید، شیخ طوسی، سلار دیلمی، علامه)
۳. قول به حرمت تصویر خصوصی موجودات جاندار خواه به طور مجسمه باشد یا نقش و عکس (ابن ادریس حلی در سرایر، محقق کرکی در جامع المقاصد)
۴. قول به حرمت خصوص تصویر جانداران به طور مجسمه (در اکثر کتابهای فقها تلقی به قبول شده است).[۶۲۵]
۵. قول به جواز تصویر مطلقاً چه جاندار چه بی جان چه مجسمه چه نقش و عکس (شیخ طوسی در التبیان. امین اسلام طبرسی در مجمع البیان)
روایات وارده در این خصوص دو دسته است: دسته اول مطلقاً حرام می دانند چه مجسمه چه غیر مجسمه چه از جاندار چه غیر آن.
و دسته دوم: فقط ساختن مجسمه از موجودات جاندار را نهی می کنند.[۶۲۶]
گفته شده[۶۲۷]در جمع بین دو دسته حدیث بهتر است به حرام بودن مجسمه موجودات جاندار اکتفا کنیم به دلیل اینکه اخبار مقابل آن ضعیفند.
فقهای معاصر مانند امام خمینی و ایهالله خویی[۶۲۸] و آقای سید احمد خوانساری و شیخ جواد تبریزی[۶۲۹]حکم به حرمت مجسمه سازی حیوانات را از باب قدر متقین از ادله و اخبار استفاده کرده اند و نسبت به اجماع تعبیرشان این است که در این مورد ادعای اجماع یا حکایت اجماع شده است. ایهالله سیستانی نظرشان چنین است: ساختن مجسمه جاندار مطلقاً بنا بر احتیاط حرام است ولی خرید و فروش آن اشکال ندارد. گرچه احوط ترک آن است، اما نقاشی جاندار بنا به اقوی جایز است.
ایهالله مکارم شیرازی: ساختن و خرید و فروش مجسمه اشکال دارد ولی خرید و فروش صابون و مانند آن که روی آنها مجسمه با نقشهای برجسته است اشکال ندارد.[۶۳۰]
ایهالله گلپایگانی: ساختن مجسمه حرام است ولی خرید و فروش آن بعید نیست جایز باشد و احوط ترک آن است.[۶۳۱]
محمد جواد مغنیه می نویسد:
ساختن مجسمه حتی جانداران به عنوان تزیینی، زیبائی، لذت بردن، یادمان بزرگان، نشانه تمدن است و در پیشرفت و ترقی کشور
جایز است، خداوند متعال می فرماید: برای سلیمان آنچه می خواست از مجسمه ها ساختند.
شیخ انصاری در مکاسب معتقد است که اگر نیاز افتد انسان چیزی همانند آفریده های خدا بسازد هر چند جاندار باشد به یقین جایز خواهد بود. سپس مغینه ادامه می دهد بنابراین فتوای به حرام بودن مجسمه سازی منشئی جز احتیاط و ترس از گرفتار شدن در دام شرک ندارد.[۶۳۲]
البته نکته مهم این است که ساختن مجسمه یا عروسک و یا ترسیم نقاشی هایی که محرّک بوده و موجب مفسده و تحریک گردد ـ چنانچه در بازار امروز کم نیستند ـ هیچ توجیه عقلایی و شرعی برای جواز آن نیست و به عنوان مقدمه حرام است. این قید و شرط برای تمامی هنرهای شناخته شده در عصر امروز قابل صدق و تطبیق است و اگر هنری با تمام انواع آن، متعهد و در مسیر کمال بخشیدن به انسان باشد البته جایز و ارزشمند است.
امام می فرماید: آنچه به نظر ما قویتر می اید حرام بودن ساختن مجسمه جانداران است.[۶۳۳] و ایهالله خویی می نویسد: در حرمت و ساخت مجسمه حیوانات بین علمای ما اختلافی نیست بلکه ادعای اجماع بر آن شده است.[۶۳۴]از طرفی این اجماع همانند بسیاری از اجماعاتی که در کلمات علماء ادعا یا حکایت شده است اجماع مصطلح و تعبدی کاشف از رای معصوم(ع) نیست بلکه اجماع مدرکی است. امام خمینی در بسیاری موارد به این گونه اجماعات ترتیب اثر نداده اند مانند بحث خرید و فروش اعیان نجسّه و متنجسه که ادعای اجماع بر منع و حرمت آن شده و فرموده اند.
تحصیل اجماع یا شهرت معتبر قابل اعتماد در مثل چنین مسأله ای که این همه اختلاف نظر درباره آن وجود دارد و باب اجتهاد رای بر آن باز و معرکه آراء است. بخصوص که گروهی از بزرگان در این حکم به ادله لفظیه یعنی اخبار و روایات تمسک کرده اند، امکان ندارد چون اجماع مدرکی است و بی اعتبار.[۶۳۵]
عمده دلایل مسأله حرمت تصویر بطور مطلق روایاتی است که به آنها تمسک شده و در آنها از تزیین خانه ها به تصویر نهی شده و خبر داده شده که حضرت امیر(ع) دستور شکستن مجسمه ها را به فرمان رسول خدا دادند و همچنین در منع از تجدید قبرها روایت وارد شده و آن را سبب خروج از اسلام می دانند. یا روایاتی که امام(ع) فرموده است در خانه ای که سگ یا مجسمه انسان باشد وی داخل نمی شود.
امام خمینی در این باره می نویسد:[۶۳۶]
مراد از مجسمه هایی که حضرت رسول(ص) به حضرت امیر(ع) دستور نابودی آن را صادر کرد هیاکل عبادات و مجسمه بتهای مورد پرستش مردم بت پرست و مشرک
بود که مورد تعظیم و پرستش مردم بوده و آنها را به عنوان معبود می پرستیدند و شاید در این حدیث به کسر لام باشد که نوعی بیماری است شبیه به جنون که عارض سگها می شود و اگر سگی مبتلا به آن کسی را گاز بگیرد این بیماری به انسان هم منتقل می شود و اگر مراد از مجسمه ها هیاکل عبادت و بتهای مورد پرستش و غرض از قبرها قبرهایی که تعظیم و پرستش شود نباشد، این قدر اهمیت ندارد که پیامبر به حضرت علی(ع) این مأموریت را واگذارد.
به این ترتیب امام خمینی اجماع را مدرکی دانسته و روایات را کافی در بیان حرمت نمی دانند. ایشان همچنین می فرماید: فهم و شناخت روایات بایستی با دقت و تحقیق انجام گیرد چرا که با رعایت مناسبت، حکم و موضوع بدست می اید که مقصود از تماثیل و تصاویر، تمثال بتهایی است که در عصر صدور روایات وجود داشته چنانکه از برخی روایات استفاده می شود از جمله:
«من جَدَّد قَبراً او مَثّلَ مِثالاً خَرَجَ عَنِ الاِسلامِ»[۶۳۷]
و نیز اَشَّدُ النّاسِ عَذاباً یوم القیامه… ومُصوّر تَصْویرَ التَماثیلِ.[۶۳۸]
از نوع نهی ها بدست می اید که مطلق تمثال و تصویر مورد نظر نیست چرا که این عمل بزرگتر از کشتن فرد محترم یا از زنا و شرب خمر نمی باشد. بنابراین این گونه روایات در موقعیت زمانی خاصی وارد شده
است و گروهی از اعراب مسلمان پس از نابودی کفر و شکستن بتها، علاقه گذشته را در دل پنهان داشته برای نگهداری آثار پیشینیان خود اقدام به این اعمال می کردند همانطور که توسط گروهی حفظ آثار مجوس تبلیغ می شود.[۶۳۹] اینک برخی از فتاوی ایشان که بیانگر جواز و برخی حرمت است را از نظر می گذرانیم.[۶۴۰]
· به تصویر کشیدن غیر جانداران مانند درختان و گلها جایز است هر چند مجسمه ای باشد و در این مورد فرقی میان انواع تصویر نیست خواه نقاشی ترسیمی و خواه گلدوزی و خواه کنده کاری و غیره.
· صورت سازی موجودات جاندار مانند انسان و حیوان، در صورتیکه مجسمه ای باشد مانند مجسمه هایی که از سنگ و فلزات و چوب و مانند آن می سازند، حرام است.
· بنابر اقوی در صورتیکه تصویر، مجسمه ای نباشد، جایز است هر چند که احتیاط (و مستحب) ترک آن است.
· همچنانکه مجسمه سازی جانداران حرام است، تجارت با آن و گرفتن دستمزد برای آن نیز حرام است. البته این مربوط به عمل تصویرسازی است. اما خرید و فروش و مالک شدن و بکار بردن و نگاه کردن به تصویر هر نوع که باشد (چه نقاشی، چه گلدوزی، چه کنده کاری و حتی مجسمه ها) بنابر اقوی جایز است.
· نقاشی مانع ندارد ولی ساختن مجسمه حیوان جایز نیست.
· ساختن مجسمه حرام است و عکس ولو روی پارچه اشکال ندارد.
عکاسی:
بحث از عکاسی در ادامه بحث از ساختن مجسمه و نقاشی مطرح می شود. ایهالله حسینی روحانی بیان می کند: تصاویر متعارف در زمان ما اشکالی ندارد اگر عکس گرفتن با دوربین عکاسی و یا برای بیماری که تصویر به صورت سایه برداشته می شود (تصاویر رادیولوژی) اگر حرام باشد پس نگاه کردن در اینه و ایجاد تصویر ما در اینه هم باید حرام باشد چون فرقی بین تصویر دائمی و لحظه ای نیست.
و نیز می نویسد: عکس برداری و عکاسی حرمتی ندارد و خرید و فروش آن با آن اشکالی ندارد به دلیل[۶۴۱]نصوصی که نگهداری بالشهایی که دارای عکس هستند را جایز می داند و بر جواز خرید آن از بازار دلالت می کند.[۶۴۲]
از فقهاء معاصر، «ایهالله تبریزی»، «صافی»، «گلپایگانی» و «اراکی» عکس گرفتن مرد از زن نامحرم را جایز می دانند[۶۴۳]و اگر زن نامحرم را هم بشناسد نباید بنا به احتیاط واجب به آن نگاه کند. اما اگر از طریق تلویزیون و غیره پخش شود جایز است بشرطی که قصد لذت بردن نداشته باشد و به
حرام نیفتد.[۶۴۴]
امام خمینی: عکس برداشتن مرد از زن نامحرم حرام نیست. اما اگر برای عکس گرفتن مجبور شود حرام دیگری انجام دهد مثلاً به بدن او دست بزند یا نظرش به صورت آرایش کرده او یا بدن بیفتد نباید عکس بگیرد.[۶۴۵]
فهرست منابع
ـ قرآن مجید
ـ استبصار فیها اختلف من الاخبار: الشیخ ابوجعفر محمدبن الحسن الطوسی. دارالاضواء، بیروت ۱۴۰۶ ق.
ـ تاریخ تمدن: ویل دورانت.
ـ تحریر الوسیله: روح الله الموسوی الخمینی. اسماعیلیان قم.
ـ تهذیب الاحکام. الشیخ ابوجعفر محمدبن الحسن الطوسی. دارالاضواء، بیروت ۱۴۰۶ ق.
ـ توضیح المسائل: روح الله الموسوی الخمینی. انتشارات فرهنگ انقلاب اسلامی ۱۳۶۵ ش.
ـ توضیح المسائل: ایه الله اراکی.
ـ جواهر الکلام: الشیخ محمد حسن النجفی. داراحیاء التراث العربی. بیروت.
ـ الحدائق الناظره: فی احکام العتره الطاهره. الشیخ یوسف البحرانی. دارالکتب السلامیه. نجف ۱۳۵۲ ق.
ـ رساله نوین: بی آزار شیرازی. دفتر نشر فرهنگ اسلامی. تهران ۱۳۴۶ ش.
ـ الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدشقیه: زین الدین بن علی جبل عاملی (شهید ثانی)، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
ـ اسرائر الحاوی لتحریر الفتاوی: ابوجعفر محمدبن احمد بن ادریس الحلی. مؤسسه النشر اسلامی.
ـ صحیفه نور: مجموعه رهنمودهای امام خمینی. تهیه و تدوین مراکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی. تهران ۱۳۶۱ ش.
ـ العروه الوثقی: امام خمینی (تعلیق): مکتب الوجدانی قم.
ـ فقه (مجله) شماره ۴ و ۵. دفتر تبلیغات اسلامی. قم.
ـ فقه الصادق: سید محمد صادق حسینی روحانی. چاپ مهراستوار. قم.
ـ فلسفات اسلامیه: محمد جواد مغنیه
– الکافی: ابوجعفر محمدبن یعقوب الکلینی.دارالاضواء بیروت ۱۴۰۵
ـ الکافی فی الفقه: ابن براج.
ـ کیمیای سعادت: امام محمد غزالی
ـ المبسوط: الشیخ ابوجعفر محمدبن الحسن الطوسی. المکتبه الرضویه تهران. ۱۳۷۸ ش.
ـ مجمع فائده و البرهان: محقق اردبیلی مؤسسه النشر اسلامی ایران.
ـ مجمع المسائل: ایهالله محمدرضا گلپایگانی
ـ مجموعه مقالات کنگره زمان و مکان در اجتهاد. دفتر نشر و تنظیم آثار امام خمینی ۱۳۷۵.
ـ المراسم العلویه: سلار دیلمی (ابویعلی حمزه بن عبدالعزیز دارالجوامع الفقهیه بیروت ۱۴۱۰)
ـ مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام: زین الدین بن علی العاملی. انتشارات دارالهدی. قم.
ـ مستند الشیعه: احمد بن محمد مهدی نراقی. کتابخانه ایهالله مرعشی. قم.
ـ مستمسک العروه الوثقی: سید محسن طباطبایی حکیم. مطبعه الآداب النجف ۱۳۹۱.
ـ مصباح الفقاهه: ایهالله خویی انتشارات وجدانی. قم.
ـ مفاتیح الشرایع: فیض کاشانی (محمد حسن) مطبعه خیام. قم ۱۴۰۱
ـ مفتاح الکرامه: فی شرح قواعد العلامه: محمدجواد الحسینی العاملی. مؤسسه آل البیت ۱۳۲۴.
ـ مقنعه: شیخ مفید
ـ مهذب: عبدالعزیز بن براج: انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم.
ـ نهج البلاغه (شرح): ابن ابی الحدید. داراحیاء التراث العربی. بیروت.
ـ وسائل الشیعه: الشیخ محمدبن الحسن الحرالعاملی. المکتبه الاسلامیه. تهران.
ـ ولایت فقیه: روح الله الموسوی الخمینی. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی تهران ۱۳۷۵.