نمازجمعه ۶ اسفند ماه ۹۵

خطبه اول

ایام مطعلق به  حضرت زهرا (س) است و مناسب است که کسانی اهل خطاب هستند، اهل جلسه هستند، مجالس را اداره می کنند، این ایام از حضرت زهرا(س) سخن بگویند. ما هم در این چند دقیقه ی کوتاه در خطبه ی اول یک بحث تحلیلی از زمان خاص حضرت زهرا که در آن زمان بی بی دو عالم باید تکلیف خودش و وظیفه ی خودش را ایفا می فرمودند، از آن زمان عرضی را تقدیم کنیم، ان شاءالله که خداوند در جهت شناخت حق و حقیقت به ما یاری بدهد. خوب، بعد از شهادت و وفات شهادت گونه ی پیامبر اکرم (ص) طبق تاریخ مسلم شیعه و سنی بر اهل بیت زمان سختی گذشت. این مطلب را اگر کسی بخواهد ریشه یابی کند، کتاب های فراوانی خود اهل بیان کرده اند، نهج البلاغه مهم ترین شاهد مسئله است که اقا امیرالمؤمنین داستان وفات پیغمبر و مدتی که بعد از وفات پیغمبر گذشت بیان فرموده است که در این ایام سخت ترین مصیبت ها بر ما هموار گشت. تأبیر مشهور آقا امیرالمؤمنین«وصبرتُ وفی العین قَذیً وفی الحَلْق شجاً» مشهور است. صبر کردم مانند یک انسانی که خار به چشم او خلیده باشد یا استخوانی به گلوی او گیر کرده باشد و تحمل کند. خوب این سختی ها روشن است، تاریخ گواهی می دهد و ثابت است از نظر تاریخی، اهل سنت هم قبول دارند که این ایام، ایام سختی بر آقا امیرالمؤنین، فاطمه زهرا (س) و دیگر کسانی که منسوب به امیرالمؤمنین بودند سخت گذشت. شاید هم مهم ترین سختی و مصیبتی که آن روز بر جامعه ی اسلامی حاکم شد، داستان تفرقه بود، مسلمانان متفرق شدند، بعد از پیامبر پراکنده شدند، با همدیگر درگیر شدند، نزاع بین خواص امت تحقق پیدا کرد. تزاع و تفرقه ی بین خواص باعث شد که امت گرفتار تحیر بشود. خوب در هر حال اکثریت مردم که ما تأبیر می کنیم از ان ها به عوام دارای تحلیل نیستند، آن ها فکر که نمی کنند، تحقیق که نمی کنند، بررسی که نمی کنند. آن ها نگاه به خواص خودشان می کنند، بزرگان قوم را می بینند. زمانی که بزرگان قوم با همدبگر درگیر شدند، نزاع پیدا شد، طبیعی است مردمی که نمی توانند تحلیل داشته باشند سکوت می کنند. اینجا بود که آقا امیر المؤمنین فاطمه ی زهرا (س) در برابر یک گروه اکثریت ساکت قرار گرفتند که نمی دانستند حق با علی هست یا نیست؟ چرا نمی دانستند در حالی که علی را می شناختند. به این دلیل بود که خواص با همدیگر دعوا و نزاع داشتند، زیادی نمی پذیرفتند حقانیت علی را و احساس می کردند راه، راه انتخاب است و با روش های خودشان توانستند اکثریتی را پیدا بکنند و نفری تو این وسط اکثریت را پیدا کرد و انتخاب شد. اینجا بود که مردم در برابر تحلیل، در برابر استدلال توان نداشتند که قرار بگیرند، تحلیل را جواب بگویند، استدلال را رد کنند، اکثریت به آن مجموعه ی اکثر خواص پیوست و لذا اکثریت امت به یک مسیر دیگری منتهی شدند. این تفرقه بود که منشأ این همه ی مصائب در جامعه ی اسلامی شد. خوب، اگر تفرقه این قدر ضرر بر جامعه ی اسلامی وارد می کند، مناسب است بنده اینجا اشاره بکنم به گفته ی آقا امیر المؤمنین علی (ع) که بعدها هنگامی که خطبه می خواند اشاره کرد که ریشه ی این تفرقه، ریشه های این فتنه هایی که داخل جامعه درست شد و خواص با همدیگر درگیر شدند، آقا امیر المؤمنین ریشه ی این تفرقه را در دو چیز حساب کرد. آقا در بعضی از خطبه ها که وجود دارد در نهج البلاغه «انّما بدء وقوع الفتن» تأبیر می فرماید که ریشه ی اختلافی که بین خواص پیدا می شود من در دو عنصر و دو عامل خلاصه می کنم. عامل اول هوی پرستی است. آقا امیرالمؤمنین فرمودند که خواصی وجود دارند در جامعه که این ها اهل هوی پرستی هستند، دنبال زندگی مادی خودشان هستند، آن ها دنبال پول و مقام و موقعیت اجتماعیشان هستند، آن ها دنبال رشد زندگی دنیاییشان هستند. اگر سخنی از ارزش ها بگویند، از دین بگویند، از پیغمبر بگویند، از خلافت سخن بگویند، از نظام اسلامی آن روز سخن بگویند انگیزه های واقعی درون آن ها هوی پرستی است. آن ها به دنبال مال دنیای خودشان هستند، دنبال موقعیت اجتماعیشان هستند. امروز احساس می کنند اگر زیر این پرچم سینه بزنند به جایی رسیده اند، همان جا سینه می زنند، اگر دیدند هوا عقب افتاد، هوا پس است و مجموعه ی دیگری امکان رشد پیدا می کند، آن ها ممکن است مسئولیت اجتماعی پیدا بکنند به دنبال آن ها خواهند رفت. انسان های ملونی هستند، رنگارنگی هستند و ابن زمان هستند، تابع زمان می چرخند. این ها انگیزه های دینی، انگیزه های اعتقادی قوی در درونشان وجود ندارد. این ها هوی و هوسدرون خودشان را خدای خودشان قرار داده اند و اتباع از هوی می کنند. لذا یکی از عوامل تفرقه در جامعه این است که یک گروه هوی پرستی که دنبال جایگاه اجتماعی خودشان هستند، دنبال مسئولیت اجتماعی خودشان هستند، دنبال ریاست هستند، دنبال پول هستند، اعتبارند این ها موجب تفرقه ی در اجتماع می شوند. این ها نه چپند و نه راستند، دنبال آن واقعیت درونی خودشان و آن خواهش ها و تمنیات نفسانی خودشان هستند. این یک گروه انسان هایی بودند که آقا امیرالمؤمنین در تحلیل جامعه شناسانه ی خودش می گوید این گروه موجب تفرقه ی در جامعه شدند. این ها خدا را نمی خواستند، این ها دنبال ایمان و اعتقاد و ارزش ها نبودند. تمام رندگیشان این بود، هر جا که احساس می کردند دنیایشان اداره می شود به دنبال او می رفتند. اما گروه دومی را آقا امیرالمؤمنین به آن گروه دوم اشاره می فرماید. این گروه ممکن است بدنبال دنیا و دنیا پرستی نباشند، این ها زندگی دنیا شاید هم مهم هم نباشد اما این ها گرفتار انحراف فکری هستند. یک تفکر جدید را آورده اند، یک اعتقاد جدیدی را در جامعه ظهور و بروز داده اند و به دنبالش دارند سینه می زنند. شاید هم از میان گروه هایی که در برابر آقا امیرالمؤمنین علی (ع) قرار گرفتند، خوارج این گونه بودند. خوارج دنبال دنیاشون نبودند و لذا در جنگی که با آقا امیرالمؤمنین علی (ع) انجام دادند خوارج تا آخرین نفس جنگیدند. تعداد کمی از آن ها زنده ماند، اکثراً کشته شدند به خاطر فکرشان. این ها معتقد بودند که ما نه حکومت علوی را قبول داریم نه حکومت معاویه، اصلاً حکومت یعنی فساد، حکومت مال خدا است، هیچ ادمی بر دیگری نباید حکومت کند. حکومت منشأ فسادها می شود، این ها سطح درک و فکرشان این قدر پایین بود، این اختلافاتی را که دیدند، جنگ هایی را که بین علی (ع) و معاویه انجام گرفت، این ها دنبال یک تفکر جدید قرار گرفتند،تزلزل خاطر برایشان ایجاد شد و گفتند علی هم دنبال حکومت است، معاویه هم دنبال حکومت است. هیچ کدام را ما قبول نداریم و اصلاً حکومت را ما قبول نداریم.« لا حکم إلّا للّه» حکومت مال خدا است. خوب این یک تفکر بود که پایش هم وایسادند و برایش هم جنگیدند. این ها دنبال موقعیت اجتماعی نبودند اما یک فکر جدید آوردند و این انحراف فکری منشأ یک فتنه ی بزرگ در برابر امیر حق و ولی حق آقا امیرالمؤمنین قرار گرفت. آقا امیرالمؤمنین شاید هم بزرگترین مصیبتش یک چنین گروهی بود که این گروه مردم درباره شان شک می کردند. می دیدند که این ها اهل سجده هستند، اهل اعتقاد هستند، اهل ارزش ها هستند، این ها قرآن می خوانند، قاری قرآن هستند اما تفکری دارند که آن ها را در برابر ولی حق قرار داده است، قیام در برابر ولی حق می کنند. این منشأ دوم تفرقه ی در جامعه ی اسلامی است که آقا امیرالمؤمنین زیاد در این باب سخن گفته است. شاید هم در بعضی از روایات آقا امیرالمؤمنین خطابش به خوارج است. می گوید چرا این ادعا را می کنی که هر که گناه کرد باید بکشی. مدعی بودند کسی که گناهکار است قتلش واجب است. زیادی از انسان هایی که به اعتقاد خودشان گنه کار بود، این ها را به قتل محکوم کردند، زیادی را کشتند. آقا فرمود من گنه کار هستم. چرا کسانی که ترفداری من می کنند، یاری علی را قبول دارند، این ها را به گناه من می کشید؟آیا پیغمبر یک چنین جملاتی را به شما منتقل کرده است؟. و تازه اگر گناهی کرده باشد، گناه او یک جرمی است که در برابرش مجازات خاص دارد، چرا می کشید، چرا از بین می برید، چرا حذفش می کنید. آقا امیرالمؤمنین فرمود:«». این جملات آقا امیرالمؤمنین واقعاً در روش تربیت اجتماع برای ما معلم است، راهنما است، باید این ها را بازخوانی بکنیم، این هایی که در نهج البلاغه است. آقا فرمود: « پیغمبر رجم الزانی المحصن ثم صلی علیه» پیغمبر آن زناکاری را که سنگسار کرده بود، سنگسارش کرد و بعد خودش هم رویش نماز خواند. نماز میتش را هم خودش خواند رویش. نگفت چونکه سنگسارش کردم، کار خلاف عفت کرده نمازش را هم من نمی خوانم، بندازیدش کنار. نه خیر حق را انجام داد، نماز میتش را هم رویش خواند.« قطع السّارق و جلّد الزّانى غیر المحصن ثمّ قسم علیهما من الفى» پیغمبر دست را قطع کرد، آن زنایی که غیر از محسن است تازیانه بر او جاری کرد اما اسمش را از بیت المال خط نزد. گفت آقا از بیت المال همان حقوقی را که سابقاً به او می دادیم به او بدهید. گناه انجام داده، گناهش هم باید در مقابلش باید انجام بگیرد محاکمه اش اما حقوقش را ما قطع نمی کنیم. لذا «ثمّ قسم علیهما من الفى ء و نکح المسلمات» این طور نبود که دیگر زن به آن ها ندهند. ازدواج می کردند با زن های مسلمان در صورتی که سابقه ی دزدی داشتند. «فأخذهم رسول اللّه- صلّى اللّه علیه و آله- بذنوبهم، و أقام حقّ اللّه فیهم» خداوند آن ها را به گناهشان آمد برخورد کرد اما حق الهی را در باره ی آن ها اجرا کرد«و لم یمنعهم سمعهم منّ الإسلام» اما سهمشان را از اسلام منع نکرد«و لم یخرج أسماء هم من بین أهله» از اهل اسلام بیرونشان نکرد.آقا امیرالمؤمنین فریاد کشید و این خطاب به خوارج است. ای خوارج، ای کسانی که انحراف فکری دارید« الزموا السواد الأعظم» با مردم همراه باشید، با جمعیت مردم، با تفکراتی که الآن مردم دارند همراه باشد«فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَهِ» دست خدا با مردم است« وَ إِیَّاکُمْ وَ الْفُرْقَهَ» بپرهیزید از اینکه تفرقه بکنید، مردم را از همدیگر جدا کنید«فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ» کسی که از مردم دوری می کند تفکرات جدید و انحرافی می آورد. این گروه اندک وقتی که از مردم جدا می شوند این ها گرفتار شیطان می شوند مانند یک گوسفندی است که از گله جدا شود و سهمیه گرگ خواهد بود. فرمود:« أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ» هر کسی شعار تفرقه بدهد. آقا امیرالمؤمنین دیگر با حدت و شدت دارد این فریاد را می کشد« أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ» کسی که به شعار تفرقه دارد خودش را نشان می دهد«فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ کَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هَذِهِ.»بکشیدش، هر چند که زیر این عمامه قرار گرفته باشد، اشاره کرد به عمامه ی خودش، هر چند خود من بخواهم شعار تفرقه بدهم، بکشید آن کسی که شعار تفرقه می دهد و جامعه را پراکنده می طلبد. لذا در جامعه ی اسلامی آن چیزی که ما از مذاق اهل بیت می فهمیم این است که باید جامعه متحد باشند، منسجم باشند، ترد شدن از همدیگر، دشمنی همدیگر نسبت به هم، این ها خلاف آن چیزی است که مذاق دینی ما است.

 

خطبه دوم

مناسبت هایی را در این خطبه اشاره می کنم. در دیدارهای مختلفی که مقام معظم رهبری با گروه های مختلف داشتند فرمایشاتی کردند که احساس می کنم نیاز به عنایت خاص است. باید کسانی که در این نظام اعتقاد به امامت و امت و امام دارند، فرمایشات مقام معظم رهبری را تبیین بکنند، روشن باشد. این ها راه را نشان می دهد به ما، اهداف را نشان می دهد. مقام معظم رهبری در دیدار با گروه های مقاومت فلسطینی بیانات مفصلی را ابراز کردند اما در این میان آن سخنی که بدرد ما هم می خورد، حالا من تحلیل سیاسی، اجتماعی خارج از کشوری نمی خواهم بکنم. آن چیزی که ما باید استفاده بکنیم و شایدم ذهنیت هایی در اذهانی که یک مقدار قاصر هستند و تحلیل ندارند و در کمبود تحلیل مشکل دارند مسئله ی حضور ما در همکاری با فلسطینی ها است. طبیعتاً این سؤال گاهی مواجه می شویم که بعضی از کسانی که می خواهند تحلیل سیاسی بکنند نسبت به جامعه ی ما مدعی هستند که به ما چه ربطی دارد که در فلسطین چه می گذرد و در گوشه، گوشه ی جهان، در سوریه چه می گذرد، ما هیچ مسئولیتی در برابر آن ها نداریم و اگر کمکی بخواهیم بکنیم باید به زندگی شخصی و اجتماعی و مردم خودمان بپردازیم. این ناشی از فقر تحلیل به نظر ما است. مقام معظم رهبری را ملاحظه بفرمایید. ایشان تأبیراتی دارند، بی حساب نیست، بر مبنای منطقی استوار است، باید با منطق با این تفکرات قرار گرفت و سخن گفت. بدون منطق، بدون استدلال سخنی را شعارگونه و احساس انسان بیان بکند ناشی از بی انصافی است. مقام معظم رهبری می فرمایند که ما مسئولیت داریم، مسئولیت داریم در برابر جامعه ی خودمان و جامعه ی جهانی. آن مسئولیتی که خدا بر عهده ی ما گذاشته است، پیامبر بر عهده ی ما گذاشته است. خوب، تمام اولیای ما می توانستند که زندگی راحتی در زندگی خودشان تجربه بکنند، می توانستند در برابر ظلم، ظالم ساکت باشند، امام حسین می توانست محترم زندگی کند، آقا امیرالمؤمنین می توانست راحت زندگی کند، فاطمه ی زهرا(س) می توانست بدون اینکه مظلومیتی بکشد در بهترین وظعیت زندگی محترمانه زندگی کند در جامعه ی خودش، اما در برابر ظلم قرار گرفت، در برابر ظالم قرار گرفت. اینجا سکوت جایز نبود، باید فریاد می کشید. طبیعت فریادگری، طبیعت ظلم ستیزی، طبیعت ایستادن در برابر استکبار مشکلاتی است که به دنبال خودش می آید، شهادت ها دارد، سختی ها دارد، شکنجه ها دارد، زندان دارد. اینجا است که داستان مقاومت در برابر ظلم، در برابر استکبار به عنوان یک تفکر و یک هدف استراتیژیک در جامعه ی اسلامی ما مطرح است، ما نمی توانیم از این هدف بگذریم. کسانی که بخواهند این هدف را در جامعه کمرنگ بکنند، بگویند که آقا سکوت بکنیم، احتیاط بکنیم و گاهی همراهی نکنیم، این منافات با آن اهدافی دارد که این انقلاب برایش انقلاب شده است. انقلاب ماهیتش را از دست خواهد داد. حقیقت این انقلاب عبارت بود از مقاومت در برابر ظلم، عبارت بود از اینکه در برابر استکبار و استبداد ایستادن و اگر این آزادی خواهی، اگر این شعار ضد استبداد و استکبار وجود نداشت انقلابی تحقق پیدا نمی کرد، ضرورتی برای رفتن شاه وجود نداشت. اینجا است که مقاومت به عنوان یک اصل مطرح است. آقا فرمودند که به گروه های مختلف فلسطینی که بعضی هایشان سر و سری هم با رژیم صهیونیستی دارند ایشان فرمودند ما تأکید می کنیم بر آرمان فلسطین و مقاومت در برابر صهیونیسم. ایشان فرمودند که ما معتقدهستیم کشورهای اسلامی، عربی و همه ی جریان های اسلامی و ملی موظف هستند در خدمت آرمان فلسطین قرار بگیرند. آن گاه فرمودند که خیال نکنید ما اگر کمکی به بعضی از این گروه های فلیسطینی می کنیم به خاطر دوست داشتن همان گروه است. ما تفکری داریم، آرمانی داریم، عمق رابطه ی ما با گروه های مقاومت اسلامی به پایبندی آنان به اصل مقاومت مرتبط است. آن چیزی که ما به عنوان مقاومت تعریف کردیم در انقلابمان، در جهان، آن اصل است برای ما. کسانی که در مسیر این اصل قرار می گیرند، هر کدام از این گروه های مقاومت فلسطین باشد ما کمکش خواهیم کرد، کسانی هم که انحراف پیدا بکنند انتظار کمک از ما نداشته باشند. لذا آقا فرمودند که ما وظیفه ی کمک داریم به این گروه های مقاومت. این وظیفه ی اسلامی ما است، وظیفه ی انقلابی ما است و تفکیک بردار نیست از نظام ما و فرمود هیچ کس حق ندارد در برابر کمک به آنان از آنان انتظار ویژه ای داشته باشد. موضع ما نسبت به مقاومت یک موضوع اصولی و ربطی به گروه خواص ندارد. این تفکر به عنوان تفکری است که مقام معظم رهبری به ما ارائه می دهد و ما در راستای حفظ آرمانهایمان آن چیزی که آقا به عنوان انقلابی گری از آن یاد می کند باید این آرمان در درون همه ی جوانان ما زنده بشود. تفکر انقلابی تفکری است که از انقلاب و از امام و آرمان های امام بدست آورده ایم. آقا در دیدارشان با شعرا در همین روزهای اخیر بیاناتی فرمودند که آن ها هم اهمیت فوق العاده دارد. در هر حال امروز در جهان به تأبیر مقام معظم رهبری فرمودند که مبارزه ی با ظالمان و انقلابی گری منحصر به شمشیر نیست، فرمودند که امروز تبلیغات در دنیا حرف اول را می زند. انتظار داشتند که از کسانی که ابزار هنر در دست دارند، می توانند شعر بگویند، هنرمندان دیگری وجود دارد در جامعه ی ما، باید با ابزار هنر در برابر استکبار قرار بگیرند. به ملاحظه ی این انقلابی گری مقام معظم رهبری اشاره ی به یک مسئله ی مهم تری فرمودند و آن این بود که فرمودند که بدانید استکبار امروز اگر در برابر ما قرار گرفته است تفکرات مختلفی را دارد، اندیشه های مختلفی را دارد، خیالات زیادی برای ما و نقشه های زیادی برای ما کشیده است، باید بدانیم. مهمترین نقشه ای که امروز به تأبیر ایشان اروپاییان، کشورهای غربی برای ما در حقیقت خواب دیده اند می توانیم به تبیین سبک زندگی اشاره بکنیم. امروز اگر در فضای مجازی، فضاهای حقیقی، همه جا مشاهده بکنید تفکراتی که در جامعه ی غربی الآن دارد به ما تبلیغ می شود، در حقیقت سوغاتی است که برای ما دارند می فرستند بحث سبک زندگی است. آقا از شعرا انتظار داشتند که شما با شعرتان بروید به مبارزه ی این جنگ فرهنگی. شما باید سبک زندگی اسلامی را با شعر و با هنر به جامعه ارائه بدهید تا مردم ترغیب بشوند. همیشه هنرمندی، جذابیت هنر، جذابیت فیلم، جذابیت شعر می تواند بدترین نوع ارزش ها را در میان جامعه رواج بدهد و تبلیغ بدهد و عکسش هم وجود دارد. جذابیت هنر می تواند بهترین ارزش ها را در جامعه تبلیغ بکند، بیش از ده ها سخنرانی ممکن است یک شعر مؤثر بیافتد و مقام معظم رهبری به این مسئله عنایت دارند. نکته ی دیگری که در این خطبه به آن اشاره می کنم افتخاری است که نسیب استان ما شده است و من این افتخاری را که استان بوشهر ما و شهر بوشهر ما به عنوان پایتخت کتاب معرفی می شود افتخاری است که نسیب همه ی کسانی که دست اندرکار این مسئله هستند نسیب همه ی آن ها می دانم. من تبریک عرض می کنم اولاً به همه ی مردم که در حقیقت در عرصه ی مطالعه و کتابخوانی تأثیر گذار هستند و ثانیاً کسانی که در این راستا زحمت کشیدند، مدیر کل محترم ارشاد و مجموعه ی ارشاد و همچنین تمام کسانی که مانند آموزش و پرورش، شهرداری و کسانی که در امور کتابخوانی، اداره ی کتابخانه ها واقعاً تأثیر گذاشتند که خلاقیت ها و نوآوری ها در عرصه ی کتابخوانی در شهرستان ما رشدش بالا برود که در سطح کشور مورد توجه قرار بگیرد و به عنوان مرکز کتابخوانی امسال معرفی بشود من به همه ی آن ها تبریک می گویم و تبریک می گویم و تقدیر و تشکر دارم. دوستان توصیه کرده اند، ما هم همین انتظار را داریم که ان شاءالله همه ی کسانی که دست اندر کار این مسئله هستند، کسانی که می توانند تأثیرگذار باشند در جامعه باید با خلاقیت ها و نوآوری ها مسیر کتابخوانی و مطالعه ی کتاب را در جامعه بیشتر بکنند و انگیزه را در جامعه ی ما بیشتر بکنند به گونه ای که ما هر سال به عنوان پایتخت کتاب و کتابخوانی در کشور معرفی بشویم. در پایان یک توسلی هم به بی بی دو عالم حضرت زهرا (س) داشته باشیم و التماس دعا دارم. السلام علیک یا سیدتی، یا فاطمه الزهرا، یا قرهالعین رسول. مرثیه حضرت فاطمه زهرا (س).

نظرات

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.