نمازجمعه ۲۷ بهمن ماه ۹۶
خطبه اول
در خطبه اول از فرمایشات مقام معظم رهبری ، تأبیری دارد ایشان از باب معرفت جوابی دادند و گفتند که معرفت ایمانی داریم و معرفت استدلالی. من احساس کردم که فرمایشات بزرگانمان را باید توضیح دهیم و در این خطبه من معرفت ایمانی را آن مقدار که می دانم توضیح می دهم، ان شاءالله که قابل استفاده باشد.
عرفان و معرفت امری قلبی است، انسان از درون و قلبش شناخت پیدا می کند، عرفان پیدا می کند.
تأبیر روایات ما و همچنین نشانه هایی که در آیات الهی می بینیم عرفان و معرفت و ایمان را نور حساب کرده اند، عرفان یک نحوه نورانیت است. ایمان در قلب انسان بصورت نور خودش را نشان می دهد، نکته ی نورانی و هر مقدار که ایمان انسان بیشتر می شود این نورانیت و روشنایی دل بیشتر می شود، قلب او نورانی تر می شود.
خصوصیت نور آن گونه که برای ما تعریف کرده اند، نور در حقیقت خود روشنی است، هم روشن است و هم روشنگر است. شما با نور هم می بینید و هم نشان می دهید ، مسیر را با نور نشان می دهند. انسان در ظلمت که قدم بر نمی دارد، تاریک و ظلمانی است اما نور است که هم چشم انسان را روشن می کند و هم روشنگری می کند، راه را نشان می دهد.
ایمان در حقیقت منور روشنی دهنده است، حقایق را برای شما روشن می کند، ایمان چشم درون است، آن بیداری قلب شما است، آن عین قلب شما است، چشم قلب شما است و انسان بی ایمان چشم قلب ندارد، تأبیر قرآن است که این ها کور هستند و مسیر را نمی بینند، حقیقت را درک نمی کنند.
انسان با ایمان چشم او روشن است، حقایق را می بیند، درک می کند، معرفت دارد لذا ایمان یک نور قلبی است و لذا ما تأبیر می کنیم از ایمان به امور فطری و وجدانی، انسان در درون فطرت خود و وجدانش حس می کند خدا را، درک می کند بزرگش را و مولایش را وخالقش را و این درک درونی را ما اسمش را ایمان می گذاریم.
این درک درونی از نوع فکر و امدیشه کردن نیست، حس است. شما زمانی که کسی را دوست داری فکر نمی کنی که دوست داری بلکه حس دوستی و محبت در درون دل شما وجود دارد .
انسانی که ایمان به خدا دارد نه اینکه فکر می کند و خدا را موجود می بیند و می گوید خدایی وجود دارد بلکه درک می کند خدا را، حس می کند وجود خدا را.
به تأبیر امام (ره) می فرمودند: عالم محضر خدا است و در محضر خدا گناه نکنید. محضر خدا بودن یعنی حس حضور خدا کردن. این درک حضوری که به تأبیر علما اسم آن را علم حضوری می گذارند یک علم درونی است، یک احساس است و لذا این احساس هم ضعف دارد و هم قوت دارد، قوی می شود درک ما.
ایمان قابلیت اضافه شدن دارد ، ایمان بی نهایت قوی می شود، معرفت انسان شدت پیدا می کند، مراحل دارد، شدت و ضعف دارد.
آدم با ایمان حتی بی ایمان آن ممکن است الآن در کتاب هاب علمی و دانشگاهی ما با بهترین استدلال خدا را اثبات می کنند، خدا وجود دارد اما این فهم به معنای ایمان نیست و ایمان چیز دیگری است غیر از درک و اعتقاد و تصدیق به وجود خدا بلکه این رابطه و ارتباط با خدا است و احساس به خدا در درون وجود خودمان باید بکنیم.
این امور فطری دیگر نیاز به استدلال ندارد، نیاز به دلیل ندارد، نیاز به فکر کردن ندارد و به خاطر همین خیلی ساده است.
یک نوجوان ایمان پیدا می کند، یک جوان ایمان پیدا می کند، یک بی سواد ایمانش خیلی بالا است ، ممکن است یک با سواد ایمانش پایین باشد و در حد آن بی سواد نباشد یعنی این ایمان رابطه ای با علم و فکر و استدلال ندارد.
ایمان یک روشنایی دل و حس است که درون انسان وجود دارد لذا تمام فطریات درون انسان همین است.
زیبایی هایی که شما از ارزش های معنوی احساس می کنید، آن جوانی که علاقه پیدا می کند به معنویت و تقوا، آن جوانی که عشق دعا رفتن، عشق مجالس روضه، عشق توسل به امام حسین و رفتن به کربلا، عشق زیارت امام رضا در دلش وجود دارد، این همان معرفت و ایمان درونی است و نیازی به استدلال هم ندارد، نیاز به این هم ندارد که فیلسوف، عالم و دانشمند باشد و او در درون خود احساس می کند.
من تحصیل کرده حوزوی ممکن است در مقابل ضریح امام رضا بایستم اما هیچ احساسی نداشته باشم اما یک انسان پاک و معنوی و با ایمان که سواد من را هم نداشته باشد هنگامی که در مقابل حضرت می ایستد اشک هایش سرازیر می شود، معرفت او بالا است، درک می کند حضور حضرت را، این را ایمان می گویند.
پیامبران و مصلحین اجتماعی اصلاً خطابشان به مردم خطاب با زبان ایمانی بوده است، با ایمان مردم سخن می گفتند، با قلب مردم سخن می گفتند، با فطرت مردم سخن می گفتند.
آقا امیرالمؤمنین در نهج البلاغه فرمودند: پیغمبران را پشت سر هم فرستاد تا فطرت انسانی انسان ها را زنده بکنند.
آن روز که پیغمبر ضهور پیدا کرد با مردم سخن گفت و یک جمله بشتر نمی گفت، یک جمله ی ساده، توحید داشته باشد رستگار می شوید.
آن کسانی که فطرت پاکی داشتند زود می گرفتند، اعتقاد پیدا می کردند، پیغمبر و اعتقاد او را می دیدند تسلیم می شدند، یک گروه دیگر نمی پذیرفتند، خصوصاً جوانان و نوجوانانی که فطرت پاک تری دارند هنوز حجاب های شهوت و غفلت قلب آن ها را سنگین نکرده است پیام پیغمبر را زود تر می گرفتند و زود تر مؤمن می شدند.
کفار آمدند پیش ابوطالب و به ابوطالب این جمله را بیان کردند و گفتند این برادرزاده تو آمده در جامعه تبلیغ می کند اعتقاداتش را و جوانان ما را فاسد کرده است.
در حقیقت اولین کسانی که استقبال می کردند از فرمایشات پیغمبر و پیامبران الهی کلاً و مصلحین اجتماعی جوانانی بودند که با فطرت پاکشان حقیقت را زودتر می گرفتند، درک می کردند، ایمان داشتند به مسیرشان، انقلاب ما را جوانان ایجاد کردند، جبهه ها ی جنگ ما را جوانان اداره کردند با فطرت پاکشان و زود معرفت پیدا می کردند. واقعاً کسی که در دل بحران ها جلو تیر و تفنگ قرار می گیرد، جانش را در کف دست می گذارد غیر از ایمان نیست که او را تحریک می کند و این جوان، جوان با ایمان بود، درون دل و قلبش ایمان زنده شده بود و این مهم است.
این را خدمت شما عرض بکنم که مفسدین اجتماعی، شیطان صفت هایی که می خواهند در اجتماع حرفشان را نفوذ دهند در جامعه آن ها هم از فطرت و غریزه های درونی جوان ها استفاده می کنند.
یقین بدانید اگر شیطان ها بخواهند نفوذ بکنند در جامعه آن ها هم با زبان ارزش ها، آن زبانی که فطرت ما قبولش دارد می آیند.
آمریکا الآن پرچم آزادی در دستانش است، آزادی یک حقیقتی است که در معنای صحیحش فطرت ما قبولش دارد و یک امر فطری است، انسان ها از اسارت بدشان می آید ولی این انسان های مفسد اجتماعی هم از شعارهای فطری استفاده می کنند و مردم با فطرتشان این شعارها را قبول دارند و لذا گول می خورند.
انسان ها در درون زیبایی ها را دوست دارند، کلام زیبا، صوت زیبا، جمال، صورت زیبا، همه ی این زیبایی ها به طبیعت انسانی روح انسان می پذیرد این ها را وگرنه این ها همه فطریات و وجدانیات انسان است که خداوند بر همین مبنا انسان را ساخته است. زیبا دوست و ارزش دوست است، معنویت دوست است.
جوانان ما لازم نیست برایشان توضیح دهیم که معنویت و ارتباط با خدا زیبا است، جوان ما در فضای خوب معنوی جایش دهیم این جذبه قلب او را خواهد گرفت و گاهی از ما هم جلو خواهد زد.
اینجا است که معرفت ایمانی مهمترین چیزی است که جامعه ی ما را اصلاح می کند.
در برابر معرفت ایمانی ما ممکن است مشکلاتی داشته باشیم. این معرفت ایمانی اگر بخواهد قوت پیدا بکند باید استمرار و تداوم پیدا بکند.
برادران جذبه ها در درون ما وجود دارد. گاهی در درون یک فضای معنوی قرار می گیریم تحت تأثیر این فضا قرار می گیریم ، خیلی خوشمان می آید، احساس می کنیم انقلابی درون ما ایجاد شد اما این تأبیر علمای اخلاق ما می گویند این حالت است و حالت زود عوض می شود، انسان فضایش که عوض شد حالت درون انسان تغییر می کند.
باید این حالت ها تکرار شود و وقتی که این حالت ها تکرار شد تبدیل به ملکه می شود، یعنی رسوخ پیدا می کند در درون جان انسانی. می بینید انسان هایی که جذابیت امور فطری دلشان را گرفته مستمراً در کنار آن قرار می گیرند، آن کسانی که همیشه دنبال یک جلسه معنوی هستند. حتی در مسائل غرایز شهوانی می بینید یک جوان همان طور که می گردد یک چیزی در گوشش می باشد و یک صداهای زیبایی که در این گوشی می شنود همیشه می خواهد برایش تکرار شود، مطالعه هم که می خواهد بکند یک صدایی می گذارد، این صدا در دل او رسوخ کرده و ملکه شده است و نمی شود رها شود از این حالت اما اگر یک حالت معنوی باشد در اعتکاف برای انسان دست داد و رها کرد دیگر این حالت از بین می رود چون محیط های دیگر تأثیر خود را می گذارند.
اینجا است که استمرار و تکرار و مسیر معرفت لازم است. انسان باید در این سیر استمرار و تکراربدهد و لذا در آیات ذکر الهی و کسرت ذکر توصیه شده است، زیاد توجه به خدا و یاد خدا داشته باشید تا ایمان رسوخ بکند و در برابر موانعی وجود دارد که این موانع باعث می شود که آن لذت معنوی از درون دل ما از بین برود.
یک مانع لذت های دیگری است که اسباب غفلت می شود. آن لذت هایی که مغایر با لذت های معنوی باشد، خداوند برای انسان لذت های دیگری هم تعریف کرده در زندگی و ما باید لذا های دیگر هم تأمین بکنیم اما وقتی که بامحدود به سوی یک لذت توجه می کنیم ، انسانی که غوطه ور می شود در شهوات جنسی خودش و طبیعی است که لذت معنویت و معرفت را نمی تواند دیگر درک کند و کم کم خدا را فراموش می کند و مزه ی مسجد را نمی تواند بفهمد چون در یک جا غرق شده است و اینجا است که خداوند محدود می کند. اگر می بینید موسیقی را در آن حدش حرام کرده است، مهمترین علتش غفلت است، اسباب غفلت است و انسان فرو می رود در منجلابی و آن لذت های حقیقی را فراموش می کند و از خدا دور می شود.
اینجا است که یکی از موانع بزرگی است که در جامعه ممکن است جوان ما را از معنویت دور بکند.
دیگر مانع بزرگ بحث شبهات فکری است و آن جا که فکر انسان لغزش پیدا می کند. اینجا است که نیاز به قوت فکر دارد که جوان باید از نظر فکر هم بیمه باشد.
متأسفانه امروز از هر دو جهت دشمنان دارند سرمایه گذاری می کنند که هم جوانان ما را به فساد بکشند و هم در فکر آن ها شبهه ایجاد بکنند که در اعتقاداتشان سؤال داشته باشند.
خطبه دوم
بندگان خدا مومنین نمازگزاران با تقوا باشیم تقوا را پیشه کنیم پرهیزگار باشیم محافظت از قلب داشته باشیم محافظت از اعضا و جوارحمان داشته باشیم فرصت کوتاهی را صبر کنیم استقامت به خرج دهیم اگر گرفتار شده ایم خود را معالجه کنیم انشالله بقیه مسیر را صحیح پیش برویم تا خداوند به ما عنایت خاص داشته باشد مناسبت هایی را خدمتتان عرض می کنم : گرامی داشت و تقدیر و تشکر از حضور حماسی همراه با بصیرت و دشمن شکن ملتمان در راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال واقعا حرکتی بود که دل همه را شاد کرد مقام رهبری فرمودند: عزم و بصیرت شما حادثه ی بزرگ و خیره کننده ای را آفرید. حقیقتش حرکت میلیونی مردم در این موقعیت مناسب و به جا خصوصا با پیامی که مقام معظم رهبری به صورت اشاره ای فرمودند که : امسال حرکت مردم تماشایی خواهد بود. واقعا حرکت دشمن شکنی بود . من احساس می کنم این حرکت ما و حرکت ملت ما سه تا خاصیت و ویزگی ایجاد کرد، هر کدام از این ها قابل تامل است : خاصیت اول این بود که این حرکت حماسی گرد یاس و ناامیدی را از همه ی دلهای علاقه مند به نظام از بین برد طبیعی بود که همه ی مردمی که دلسوز این نظام هستند و این نظام را مال خود می دانند در برابر این مشکلاتی که این نظام درگیر با آن است گرفتاری هایی که این نظام دارد از دشمن خارجی از خیانت هایی که بعضی وجود دارند به بیت المال و غیر می کنند از بی تدبیری ها ، ضعف مدیریت ها ، مشکلات اقتصادی و هزاران گرفتاری که الان ما می بینیم در جامعه وجود دارد احساس یک نوع یاس در درون دل انسان های دلسوز پیدا می شود که این نظام چه می شود؟ به کجا می رسد ؟ نکند که مردم احساس ناامیدی از نظام خودشان بکنند. نکند احساس بکنند نظام اسلامی کار آمدی نداشت و من احساس می کنم همه ی ما که حضور پیدا کردیم در راهپیمایی شاید در درون دلمان بعضا فکر می کردیم اینبار مردم حضور پررنگی نخواهند داشت اما هنگامی که انسان حضور پیدا می کند در این عرصه و مردم را می بیند احساس می کند عجیب است مردم خیلی جلو هستند در جهت بصیرت و فهم ، درک زمان را دارند ، درک تفکیک بین امور را دارند، تمایز می دهند. این خیلی مهم است مردم احساس می کنند الان زمانش است و تفکیک می کنند بین آن مشکلاتی که ممکن درگیرش شوند مصائبی که گرفتارش هستند ، سختی هایی که در زندگی تحمل می کنند که شاید از بی تدبیری ما مسئولین باشند اما با این حال این ها را با یکدیگر خلت نمی کنند نظام چیز دیگریست. اسلام چیز دیگریست اعتقاداتشان و ارزش هایی که برای آن ایثارگری کردند چیز دیگریست برای آن می آیند در میدان حاضر هستند و هر روز که نیاز است بیش از روزهای دیگر حماسه نشان می دهند این واقعا باعث شد اگر یاس و ناامیدی در دل کسی وجود داشت و دغدغه و نگرانی نسبت به نظام وجود داشت این اقتدار ملی و این قدرت ملی که پشتوانه قرار گرفت نا امیدی ها رفت آن کسانی که واقعا دلسوز نظام هستند امیدوار شدند. مقام معظم رهبری تعریف و تمجید کرد همه ی کسانی که دلسوز نظام هستند احساس امیدواری کردند آن کسانی که باید دفاع بکنند از حق شما آن کسانی که باید بجنگند در میدان های مبارزه احساس اقتدار کردند احساس کردند توانمندند یک ملت پشت سر آن ها قرار گرفته است. خاصیت دوم هم این بود که دشمن را هم نا امید کرد. دشمن چقدر سرمایه گذاری کرده بود روی این ملت خصوصا در همین دهه تا ۲۲ بهمن ماه نقشه کشیده بودند که جهت حرکت مردمی را بر علیه نظام قرار بدهند به قول خودشان میلیاردها ما هزینه کردیم یک تعداد نوجوان را آوردید داخل میدان و شعارهایی را هم دادند و آتش سوزی هایی هم انجام گرفت به صورت خرده ای در بعضی از شهرستان ها امیدوار شده بودند که نظام را می توانند منقلب کنند، متحول کنند ، جهت گیری نظام را عوض کنند اما این حضور به جا و به موقع همهی آن ها را ناامید کرد اینها یک گروه خاص نبودند حتی آن هایی که دشمن رویشان سرمایه گذاری کرده است و احساس می کند آن ها را به فساد کشانده باشد آن ها رابه جامعه غربی متمایل کرده باشد مدها و شکل های مختلف بهشان داده باشداما هنگامی که مسئله نظام در میان است همان جوان همان پسر ، همان دختر عکس رهبرش را به سینه اش می زند و در راهپیمایی شرکت می کند. اینجا نا امیدی دشمن است احساس می کند خسارت بزرگی دیده است تمام نقشه هایی که ریخته است نقش برآب شده است این بزرگترین دست آوردی بود که ما از این حرکت زیبای مردم دیدیم. در اینجا این نکته را عرض می کنم: تتمه همین دو خاصیت ما نیاز به امید داریم در جامعه کسانی که سخن می گویند، کسانی که مخاطب دارند، کسانی که حرف می زنند امروز نیاز به امید هست در جامعه ی ما واقعا اسباب ناامیدی زیاد است اگر بخواهیم سختی ها و گرفتاری ها و مشکلات را بیان کنیم زیاد است و در بعضی هایشان خودمانم مقصر هستیم و تقصیرها فراوان است اما آن کسانی که دلسوز نظام هستند باید متوجه باشند که اگر ناامیدی در جامعه رخ بدهد به گونه ای که آن ها راسست کند از یاری نظام، خیانت به این نظام خواهد بوداین نظام متکی به این مردم است متکی به حضور مردم است و نیاز به امید داریم ما از یاس پراکنی و سیاه نمایی باید بپرهیزیم که موجب ناامیدی مردم می شود اما خاصیت سوم این حرکت مسئولیت را بر عهده مسئولین سنگین کرد این خیلی مهم است مسئولین اینجا مسئولیت سنگینی دارند. مقام معظم رهبری فرمود : آینده متعلق به ملتماست مسئولان قدر این پدیده بی نظیر را بدانند و با روحیه ی انقلابی با روحیه ی جهادی به مردم خدمت کنند مردم انتظار خدمت دارند مردم مشکلاتشان زیاد است گرفتاری های درون خانه و بیرون خانه ، زندگی هایی که گاهی با سختی های فراوان همراه است که گاهی ممکن است زبان بگشاید به شکوه و گاهی به بد گویی .اینها بدگویی های زبانی است گاهی با دوستان می نشینیم می گویند اعتراضات زیاد است حرف می زنند علیه نظام هم ممکن است سخن بگویند من به آنها هم گفتم آنها در مقام مباحثه است . ناراحتی درونشان را این گونه ابراز می کنند اماا دررون دلشان را بکاوید عشق به نظام وجود دارد ما هیچ کسی را دشمن نظام نداریم اما این سختی ها گاهی زبانشان را می گشاید به خاطر اینکه یک تندی هم بشود باید مسئولین ارتباطشان با مردم بیشتر بشود. چیزهایی که موجب دوری مسئولین از مردم می شود: ما نباید گرفتار تجمل شویم نوع لباس نوع مرکب نوع محیط کارمان هزینه هایی که بیت المال می کند اینها موجب نشود که زندگی ما ، زندگی شود که جدای از زندگی اکثریت مردم است. حضرت علی (ع) هنگامی که به ایشان می گویند چرا اینگونه زندگی می کنید می فرمایند: بخاطر اینکه فقیر احساس فقرش نکند سختی فقرش تنها بفهمد. سختی دوگانه بودن جامعه، دو طبقه بودن جامعه را نفهمد حضرت علی (ع)هم اینگونه زندگی می کند بیت الملا را دارم بهترین غذا را هم می توانم از بیت المال برای خودم تهیه بکنم اما در یمامه و حجاز کسانی هستند که سر گرسنه بر بالشت می گذارند من باید مراعات آنها را داشته باشم.
اینجاست که یک وظیفه ی بزرگی بر عهده مسئولین است که مسئولین خودشان را در درون مردم ببینند با مردم ببینند. حتی اگر می توانند زندگی بهتری داشته باشند تظاهر به این زندگی نباید نکنند. نمی گوییم سرمایه و پول داشتن بد است ولی اگر تظاهر بکنند ، زندگی تجملاتی را پیش بگیرند اینجاست که حرف مردم را نمی فهمند، زندگی مردم را درک نمی کنند و نمی توانند مدیران خوبی برای جامعه باشند.اینجاست که باید روحیه ی انقلابی ، جهادی اگر واقعا مدیریت در جامعه ما مثل مدیر گردان در جنگ باشد آن وقت می شود مدیر حقیقی . مدیریت گردان داخل جنگ به غیر از ضرر چیز دیگری نبود آنجا باید خطر به جان می خرید آنجا باید جلوتر از مردم ریسک می کرد خودش را به خطر می انداخت وهیچ منفعتی هم از نظر مادی درونش نبود می شد مدیریت جهادی ، مدیریت عملیاتی و بهترین نتیجه هم می داد اگر مدیریت های ما مدیریت جهادی باشد یقین بدانید ما این مشکلات را پشت سر خواهیم گذاشت. اینجاست که ما باید از این حضور مردم عبرت بگیریم ، مردم اتمام حجت کردند بر ما و ما باید این حجت را بر خودمان تمام یافته بدانیم ، ذمئولیتمان را باید خوب ابفا بکنیم اول اسفند روز روحانیت و دفاع مقدس است حدود ۲۸۰۰ شهید روحانیت در طول جنگ تقدیم انقلاب کرده است اغز جمع ۲۰۰۰۰۰شهیدی که ما در کل جامعه داشتیم نسبتی که شهدای روحانیت نسبت به کلشان از نظر درصد دارد بیش از گروه ها و طوایفی هستند که شهید دادند . از معلمین و دانش آموزان . هرچند عدد ممکن است بیشتر باشد اما نسبت و درصد حضورشان بیشتر بوده است و معناش این بود که روحانیت نه تنها کار تبلیغاتی می کرد بلکه تبلیغی۰رزمی بود و مدافع بود. اول اسفند را به مناسب شهید محلاتی نام گذاری کردند مرحوم شهید محلاتی نماینده امام بود در سپاه و هنگامی که هواپیمای آن ها را هدف ااصابت موشک قرار دادند به شهادت رسید . عشق عجیبی به امام داشت، هنگامی که داشت سقوط می کرد و به شهدادت می رسید در وصیت نامه اش این نوشته بود : از امام (ره) بخواهید برای آمرزش من دعای مخصوص نماید من در این عالم به او عشق می ورزیدم و امر او را امر خدا و رسول خدا می دانستم امید است ایشان هم بعد از این عالم و ور پیشگاه خدا شفاعت کند تا انشالله درون دار بقا در کنار ایشان باشم.عشق به امام به گونه ای بود که در حالتی که داشت به شهادت می رسید درخواست شفاعت از امامش می کرد، اینها انگیزه ی شهادت در آنها ایجاد کرده بود . امام فرموند : هنگامی که خطاب به روحانیت و مراجع اشاره فرمودند اسلام بر حماسه سازان همیشه جاوید روحانیت که رساله علمیه و عملیه ی خود را با دم شهادتن و مرکب خون نوشته اند افتخار می کند اینجاست که ما تاسی باید بکنیم به این روحانیت بزگوارمان که علم و شهادت و جهاد را قرین هم قرار دادند.
در پایان مصیبت حضرت فاطمه (س).