نمازجمعه ۲۲ دی ماه ۹۶

خطبه اول

حقیقت دین را اگر بخواهیم تعریف کنیم، دین یک حقیقتی دارد و یک ظاهری دارد. حقیقت دین همان باورهای درون ما است، ایمان ما است، ایمان ما به غیب، اعتقاد به مبدأ و معاد، خدا را پذیرفتن، قیامت را قبول کردن. این باورها و این ایمان های درونی هدف است، نهایت تمام رفتارهای دینی و اعتقادی ما باید به این منتهی بشود که انسان خدا باور بشود، روز قیامت باور بشود. اگر نماز می گذاریم، اگر عبادت می کنیم، اگر روزه می گیریم، تمام واجبات و محرمات، خداوند تمام این رفتارها را تنظیم کرده است بخاطر اینکه ما باورهایمان را قوی کنیم.

انسان باید در طول روز ۵ بار در برابر خدا بایستد، ذکر خدا بگوید، توجه به خدا بکند تا باور او بیشتر بشود و لذا هدف مهم همین باورها هستند. خوب این باورها و این اعتقادات و این ایمان درونی انسان هم عامل دارد و هم سبب دارد و هم موانع دارد. بعضی چیزها باعث می شوند باور انسان تقویت می شود ولی بعضی از امور هستند که باور انسان را تضعیف می کند، باورها را از بین می برند.

انسانی که در مسیر سیر الی الله است و می خواهد زندگی خوب و سعادتمندانه ای داشته باشد باید بداند چه چیزی باعث تقویت باور او می شود، ایمان او را به خدا بیشتر می کند و چه چیزی او را از خدا دور می کند، باور او را ضعیف می کند.

اگر بخواهم خلاصه بکنم تمام اسباب و موانع را می توانم در دو کلمه خدمت شما عرض بکنم. آن چیزی که ما از معارف دین می فهمیم خلاصه ی آن عاملی که  موجب تقویت باور و ایمان انسان می شود توجه است، ذکر است.

انسان هر مقدار که توجه او به مبدأ بیشتر باشد، بیشتر به یاد خدا باشد، بیشتر ذاکر باشد، ایمانش بیشتر می شود. انسانی که توجه خود را درون دل و قلبش با خدا بیشتر می کند، ارتباط درونی با خدا را بیشتر دارد حضور خدا را بیشتر درک می کند، باور و اعتقادات او محکم تر می شود.

عکس این موضوع هم صادق است. آن چیزی که مانع ایمان انسان می شود، مانع تقوای انسان می شود، باورها را تضعیف می کند ضد توجه است ، یعنی غفلت. انسانی که غافل از خدا می شود، بی توجه به خدا می شود و یادش می رود خدا در زندگی او وجود دارد باعث می شود ایمان او از بین می رود.

خوب این خلاصه ای بود از آن چیزی که از باب تقویت ایمان یا تضعیف ایمان در زندگی است.

اما امروز اگر وارد زندگی خودمان بشویم، تطبیق بدهم این موضوع را با وضعیت زندگی خودمان ، آن چیزی که امروز برای باورهای ما بعنوان یک سم است، آسیب می رساند، باورهای ما را تضعیف می کند، چیزی که با قوت و قدرت بعنوان یک مانعی که غلبه دارد در جامعه ی ما تحمیل یک سبک زندگی خاصی است که فرآورده ی غرب است.

ما معتقد هستیم که باورهای انسانی گویی که در درون  دل انسان هستند، بیرون نیستند، دل معتقد به خدا است، رفتار یک امر ظاهری است اما رفتارهای انسانی در دل انسان تأثیر می گذارد. ما قبول نداریم کسانی که بگویند نگاه به ظاهر نکنیم و باطن را ببینیم، باطن و ظاهر با هم مرتبط می شوند، رفتارهای ظاهری انسان در درون باطن انسان مؤثر است همان طور که باطن انسان هم در رفتار ظاهری او مؤثر است. شما می توانید کشف بکنید.

گویی که ریاکاری و نفاق هم ممکن است وجود داشته باشد و ظاهر و باطن انسان با هم نخواند اما به صورت طبیعی باطن انسان در اکثریت ملت و مردم در ظاهر آن ها اثر می گذارد. رفتارهای بیرونی و سبک زندگی ما در باورهای ما معتقد هستند، باورهای ما را می توانند قوی یا ضعیف کنند.

اینجا است که مسأله ی سبک زندگی بومی خودمان باید به گونه ای تنظیم شود که اسباب دوری از خدا در آن وجود نداشته باشد.

متأسفانه باید عرض بکنم امروز هجوم فرهنگ غربی به جامعه ی دینی ما خلاصه شده است به اینکه مدل سبک زندگی خودش را بعنوان یک فرهنگ بر ما تحمیل بکند، آن سبک زندگی که اهدافی غیر از خدا خواهی دارد.

آن چیزی که امروز در مدل سبک زندگی هجوم آورنده ی به فرهنگ خودمان مشاهده می کنیم پیام دارد ، هدفی را تعقیب می کند، لباسی که مدل تبلیغاتی غربی است هدفی را دارد تعقیب می کند، پوششی را که آن ها تبلیغ می کنند هدف و پیامی را می دهد، نوع آرایشی که برای ما تبلیغ می کنند و از دریچه ی فضای مجازی به چشم و دل جوانان ما می نشیند پیام دارد. این پیام ها و اهداف خیلی مهم هستند و باید توجه بشود.

گاهی وقتی که ما سخن از نوع پوشش، از نوع لباس، از حجاب، از مو  و این مسائل می زنیم، می گویند که گیر دادید به چند تار مو، این چیزهای جزئی را چرا این قدر اهمیت می دهید در حالی که اگر دقت کنیم الآن سنگینی و حجمه ی فرهنگی که بر ما تحمیل می شود همان چیزی است که شما دارید سبک می شمارید. الآن جامعه ی کفر غربی هیچ گاه به وسیله ی فلسفه و مسائل استدلالی، منطقی ، اعتقادی به جنگ ما نیامده است، آن ها استدلالی با ما سخن نمی گویند، در یک جلسه ی پرسش و پاسخ با ما به بحث نمی نشینند ، آن ها اصلاً با ما سخن نمی گویند و یک رفتار را در جامعه ی ما تبلیغ می کنند که جوان بدون اینکه بداند دارد تسلیم فرهنگ آن ها می شود و وقتی که تسلیم شد آن وقت در دل خود احساس می کند این باورهایی که داشته قبول ندارد، این باورها برای چیست؟.

وقتی که یک جوان مؤمن و متدین ما تحت تأثیر زندگی غربی شد، لباس او ، آرایش مو و صورتش تغییر پیدا کرد، نوع ارتباط  دختر و پسرش با هم تغییر کرد، اختلاط در جامعه ساده شد، اینجا لازم نیست به او بگویند خدایی وجود ندارد، معاد را قبول نکنید، خود به خود به این سمت می رود. هنگامی که احساس بکند خدا در برابر این لذت ها ایستاده است ، این لذت حرام را قبول ندارد ، خوب راحت ترین کار این است که درون دل خودش احساس می کند که خدا از کجا؟، معاد را کی آمده خبر داده است؟، شروع می کند اشکال کردن نسبت به باورها و ایمان های درون دل.

از رفتار و سبک زندگی ما الآن ضربه هایی می خوریم که باورهای ما دارد ضربه مب خورد.

چند جوان در میان چهارراه ایستاده اند، آشوبی می کنند، پرچم این ملت را به آتش می کشند، بررسی  می کنیم بچه های همین خانواده ها هستند، بچه های متدینین هم هستند اما چطور به این سمت و سو کشیده شده اند، چقدر روی آن ها کار شده است.

این ها با یک مقدار مفاهمه ی رفتاری و نوع زندگی و آن چیزی که بعنوان زندگی غربی است به دل آن ها نشاندند، لذت زندگی غربی که دنیایی است به دل این ها گذاشتندآن وقت توانستند اعتقادات آن ها را زیر سؤال ببرند و به راحتی می تواند تمام اعتقاداتش را زیر سؤال ببرد، حاضر است از ناموسش بگذرد ، پرچم جمهوری اسلامی ناموس جامعه ی اسلامی است، غیرت از بین می رود، ذلت پذیری در جامعه می آید.

این ها نکات دقیق فلسفی و روانی دارد. کسانی که پشت این صحنه ی نقشه ای هستند دارند اهداف را تعیین می کنند، مسیر اهداف را هم روشن می کنند، ما متوجه نیستیم و ناگهان در مقابل جمعی قرار می گیریم که باورهای ما را زیر سؤال می برند، دانشگاه ما از دست ما می رود، دانشجویان ما که باید با علم و عالمی سر و کار داشته باشندو با علم باید به خدا برسند و دانش باید انسان را به خدا برساند می بینیم آنجا دانش ها و آن علوم آن ها را از دین و ایمان دورتر می کند و همه ی این مسائل ناشی از این است که ما نتوانستیم سبک زندگی دینی را برای مردم تعریف کنیم و این سبک زندگی دینی نیاز به هیچ استدلالی ندارد، نیاز به هیچ نوع بحث های عمیق فلسفی ندارد . مردم باید ببینند.

آن مقداری که رفتن شما در مراسم دینی با فرزندان و جوانان شما تأثیر در ایمان و باورهای جوان می گذارد بحث های فلسفی و اعتقادی نمیث گذارد، آن مقدار که مراسم دینی تأثیر می گذارد، آن مقدار که ظاهر اسلامی در دل ما تأثیر می گذارد چیزهای دیگر مثل مسائل عقلی تأثیر نمی گذارد .

ما باید به ظاهر کار داشته باشیم.  من اینجا از متدینین می خواهم ، ما بگذریم از کسانی که در خیابان ها و جاهای دیگر از دست ما دور هستند و ما تأثیر گذاری نداریم، خودمان، خانواده خودمان، مدل لباسمان، این ها باید با عنایت باشد که چه لباسی برای فرزندانمان تهیه می کنیم، تقلیدی نباشد، چطور آرایش یا موهای فرزندمان یا خودمان را تجویز می کنیم.

در مسائل شرعی محاسن برای مرد واجب قرار دادند، فتوا است. خوب هنگامی که کسی جرأت می کند  در برابر این فتوا قرار می گیرد و این احتیاط را انجام نمی دهد، این یک نوع تشبه از جای دیگر است. این ها ظواهر را از بین می برند و این ها را باید مهم بدانیم. بحث اختلاط ، بحث کنسرت هایی که الآن تبلیغ می شود آسیب های اجتماعی را درست می کند، سبک زندگی را عوض می کند و مدل را مدل غربی می کند و در این مدل غربی باورهای ایمانی و تقوا نمی تواند جای خود را بگیرد و کم کم باور ها از تضعیف می شود. این ها انسان را به غفلت می کشاند، این ها موانع ایمان و باورها است.

لذا در مسائل شرعی لباس را با آن مطالب کلی و مباحث کلی که در مسائل اسلامی آمده است برای آن مقررات مشخص کرده اند چون که لباس غیر از آنکه ظاهری دارد باطن و پیامی دارد و لبای غربی پیامبر برهنگی و جذابیت جنسی است ، مردم را به مشکلات شهوانی می اندازد، به غفلت و فساد می کشاند.

لباس شرقی، ایرانی، لباس بومی خودمان ، لباس هایی که قبلاً می پوشیدیم، پوشش بود، رعایت عفت و غیرت بود و متأسفانه این سبک زندگی ها مغفول واقع شده است.

اینجا است که چیزهایی که موانع ایمان و تقوا در جامعه است بحث رفتارهای ما و زندگی ما است که امیدواریم که در این زمینه با هم متفق باشیم، هم فکر باشیم، تبلیغ بکنیم و این نوع مسائل شرعی تحت تأثیر مسائل سیاسی قرار نمی گیرد، مسائل اخلاقی تابع جریانات سیاسی نیست و این ها مسائل دین و اسلام است و مصلحت کل جامعه است.

ان شاءالله خداوند به ما توفیق بدهد در راه اصلاح جامعه بتوانیم موفق باشیم.

 

خطبه دوم

مناسبت هایی است که به اختصار به آن ها می پردازم.

ابتداً به نوبت خودم تقدیر و تشکر دارم از حضور حماسی همه ی مردم و ملتمان خصوصاً همشهریان و هم استانیانمان که در حرکت حماسی و بصرتی خودشان واقعاً بصیرت خود را نشان دادند.

حقیقت بصیرت حقیقتی است که انسان درون خودش احساس می کند، انسان با تقوا با درون خود و الهامات درونی حق و باطل را درک می کند. واقعاً مردم با حضور حماسی و هیجانی و احساسی و با بصیرت خودشان با آن نظم و انتظامشان باعث شدند که دل همه ی مؤمنین شاد شود، دل مقام معظم رهبری شاد شود و ایشان با زبان پر از تشکر این حرکت را تقدیر می کردند و در فرمایشاتشان مورد توجه قرار می دادند.

من لازم می دانم اشاراتی به فرمایشات ایشان و در ذیل فرمایش ایشان مطالبی که مناسب است تقدیم بدارم.

آقا فرمودند که این حرکت عظیم منسجم مردمی در مقابل توطئه ی دشمن، این نوع نظم و بصیرت با این شور و انگیزه در هیچ جای دنیا مشاهده نمی کنید و ۴۰ سال است ملت این گونه است. علی رغم اینکه ما تحت هجوم انواع فرهنگ ها هستیم. گاهی با یک نگاه مأیوسانه هم به جامعه می گوییم جوانانمان از دست رفتند ولی هنگامی که این حرکت های حماسی را می بینیم که خود جوش بدون هیچ نوع دستوری، برنامه ریزی، گاهی جاهایی هم گفتند شرکت نکنید اما مردم هزاران نفر، در بعضی شهرستان ها به میلیون نفر آمدند در این عرصه و اعلام حضور کردند و نشان دادند درون و فطرت انسانی و ایمانیشان زنده است و این کدورت ها و رنگ های دنیایی که از این مسائل به وجود می آید فطرت را از بین نمی برد و فطرت زنده است و هنگامی که الهام می شود زن و مرد ، کوچک و بزرگ در عرصه حضور پیدا می کنند و امروز هم اگر نظام ما نیاز به دفاع داشته باشد همین جوانان ما، جوانان هشت سال دفاع مقدس خواهند شد و این ها نشانه ی بصیرت این جامعه است.

آقا فرمودند نگاه کنید نوع این نبرد را و این اختلاف را. آن چیزی که ما در فتنه ی ۸۸ تذکر دادیم در این فتنه عریان تر خود را نشان داد و ان چیزی که ما به نظرمان می رسید که در برابر ملت فتنه هایی وجود دارد ،فتنه ها سردمدارانی دارند که زمام فتنه به دست آن ها است و در خارج از کشور هستند و درون کشور نقشه می ریزند اینجا خودش را بیشتر نشان داد.

شاید ان روز در آن جنگ سیاسی یک گروه سیاسی همراهی با فتنه می خواست بکند و بعد جدا شد اما در اینجا همه ی گروه های سیاسی خودشان را جدا کردند از فتنه و این فتنه را عریان کرد جلو چشم مردم و دانستند که مستکبرین دارند نقشه می ریزند و موج سواری می کنند و این خیلی برکت داشت. این فتنه گویی آسیب هایی به ما رساند اما چشم ها را باز کرد ، مشکل تنها اختلافات نیست، مشکل اعتراضات نیست، این ها در جامعه حل می شود، آن چیزی که مشکل اصلی است موج سواری دشمن است و دشمن از این اختلافات استفاده می کند و این را ملت دانست و می دانست و شاید خواص نمی دانستند.

اینجا است که مقام معظم رهبری فرمودند که من در این جنگ نبرد ملت با ضد ملت دیدم، نبر ایران با ضد ایران بود، نبرد اسلام با ضد اسلام بود و به تأبیر ایشان این ادامه دارد و بعد از این هم خواهد بود.

اینجا است که ما واقعاً این بصیرت را پاس می داریم و احساس می کنیم باید کسانی که بیانی، تریبونی، زبانی در اختیار دارند  این بصیرت ها را ، این بیانات را توضیح دهند و مردم در جای خودشان بدانند.

اما فرمایش مقام معظم رهبری به تبع آن چیزی که خود ملت هم در مصاحبه هایشان بیان می کردند تفکیک بین مطالبات صادقانه و به حق مردم  با این حرکات اغتشاشی بود که مقام معظم رهبری عنایت کردند. تأکید آقا بر این بود که مطالبات به حق مردم را بایدذ توجه داشته باشیم.

همین مجموعه ی استانی ما زیادی اعتراض داشتند، مغازه های خود را تعطیل کردند چند روزی اما زمانی که دیدند اغتشاشات دارد موج سواری می کند بر این مسأله باز کردند مغازه ها را و گفتند اعتراضات ما به جا اما ما در برابر نظام قرار نگرفته ایم و این نشان بصیرتشان بود و حقیقت این است که از مسئولین ما عاجزانه می طلبیم و مسئولین باید بدانند رضایت اکثریت مردم شرط بقای حکومت اسلامی است. اگر مردم ولو بخاطر رشد اقتصادی نارضایتی اکثریت ایجاد بشود مردم توان همراهی ما را نخواهند داشت و این اقتصاد به جایی نخواهد رسید.

درست است ما در مقابل تحریم های اقتصادی قرار گرفته ایم، در مقابل سختی های اقتصادی که امروز در جامعه ی جهانی بر ما تحمیل شده قرار گرفته ایم. نیاز به ریاضت و سختی است اما ما باید ملاحظهی اکثریت و رضایت غالب مردم را داشته باشیم. مردم گاهی بخاطر تدبیرهای ما به سختی و فلاکت کشیده می شوند و ما با سختی های فراوان بخواهیم به رشد اقتصادی برسیم به جای اینکه مردم پرتوان راضی از زندگی را همراه خود کرده باشیم و بعد از آن سرمایه داری شویم که یک مشت انسان ناراضی در اختیار ما است یک نوشداروی بعد از مرگ سهراب خواهد بود که به درد نمی خورد . مردم را باید با تدریج همراه کرد و باید زندگی و وضعیت مردم را دید و تدبیر را تدریجی انجام داد و این رضایت لازم است، در برابر مفاسد مسئولین اجرایی باید با قدرت بایستند. مردم از این جهت ناراضی هستند و این ها مسائلی است که نارضایتی اکثریت ملت را دارد ایجاد می کند. این مطالبات به حق است و باید انجام بگیرد در عین حال ما با بی نظمی و اغتشاش مخالفت داریم.

طبیعی است که سازماندهی این اغتشاشات به تأبیر مقام معظم رهبری سه پایه داشت. آمریکا و اسرائیل طراحی کردند و عربستان و کشورهای پولدار منطقه پشتیبانی کردند و منافقین و سلطنت طلب ها پادوهای این ها بودند که این حرکت را ایجاد کردند که الحمد لله با بصیرت مردم این فتنه از بین رفت.

این ایام یادآور خاطره ی خوبی است که پاسداران منطقه ی دوم حماسه ای نشان دهنده ی عزت و افتخار را آفریدند. مبارزه ی در دریا سخت است و ما در دریا مبارزه ی رودررو در برابر استکبار و آمریکا داریم. الحمدلله جوانان ما که فرزندان این ملت هستند در آنجا حماسه آفریدند و دشمن ما را به زلت کشاندند و طعم تلخ تحقیر را به جان آن ها انداختند. مقام معظم رهبری خیلی خوشحال بود و فرمودند به وقت این کار را انجام دادید و تقدیر و مدال شجاعت به افرادی که بصورت مستقیم با مسأله برخورد داشتند مورد توجه و تقدیر ایشان قرار گرفتند. ما سپاس و تقدیر خودمان را از آن ها داریم و ان شاءالله خداوند به آن ها قوت عنایت بفرماید که در برابر دشمنان نظام و اسلام بیش از پیش موفق باشند.

۲۷ دی ماه شهادت شهید نواب صفوی و یارانش است که این ها شاخص های انقلاب ما بودند. مقام معظم رهبری فرمودند که انقلابی بودن را من از این سید یاد گرفتند و هنگامی که بعنوان یک خطیب سخنرانی می کرد خطابه ی او آتش به جان مردم می انداخت و انقلابی می کرد. آقا می فرمایند امروز هم ما انقلابی می خواهیم. انسان های انقلابی که در برابر استکبار و ظلم هیچ مسامحه ای نمی کنند و دل و جانشان به عشق ایمان و اسلام می تپد. هنگامی که در مقابل گلوله ها قرار گرفتند مشت هایشان را گره کردند و با صدای تکبیر و اذان به استقبال شهادت رفتند. خداوند ارواحشان را با ارواح طیبه کربلا محشور بدارد.

 

نظرات

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.