نمازجمعه ۲۰ مهر ماه ۹۷

خطبه اول

در خطبه اول در موضوع نفس اماره مطالبی را خدمتتان عرض کنم، موضوعی که ریشه قرآنی هم دارد و لذا خوب است که در این مورد مقداری اطلاعات عمومی ما بیشتر شود.

ریشه بحث از اینجا شروع می شود که طبق معارف دینی ما انسان را خداوند دو بعدی آفریده است، هم بعد مادی دارد و هم بعد معنوی دارد، هم جسم دارد و هم روان دارد.

این را در آیات قرآن مفصل می بینیم  و بر خلاف دیدگاه های مادی که روح و جان را نمی توانند بفهمند و تصور کنند، چیزی که غیر مادی باشد و با حس قابل درک نباشد، آن ها برایشان ثابت نمی شود ما طبق معارف دینیمان و تمام شواهدی که وجود دارد، تجربیات و عقل ما هم اثبات می کند که انسان به جز بعد مادی و جسمی او بعد دیگری هم درونش وجود دارد که ما از او روح و روان اطلاق می کنیم.

آیات قرآن فراوان است. تأبیر روند خلقت در آیات قرآنی، حتماً شما تلاوت قرآن می کنید. ما روند خلقت را در جنین به این ترتیب قرار دادیم، خون بسته بود، گوشتی شد و بعد استخوان بندی درست شد و بعد پوست قرار داده شد، این بعد مادی انسان است.

اما بعد از آن آیه می فرماید ما تبدیل کردیم آن را به موجود دیگری، این بعد مادی بود. اما بعدی که جان را در آن قرار دادیم از بعد مادی حرکت کرد و بعد ملکوتی پیدا کرد.

تأبیر قرآن این گونه است که روح خودمان را ، حالا این انتساب روح به خودش، خداوند تأبیر می کنند انتساب تشریفی است نه اینکه جزئی از خدا درون ما رفته است، نه یعنی یک حقیقت با شرافتی به نام جان انسانی در کالبد انسان دمیده شد و انسانیت گرفت وگر نه یک تکه گوشتی بود، استخوانی بود مانند همه استخوان ها و گوشت ها و مثل همه حیوانات که قسمت طبیعی آن ها مثل هم هستند اما یک روح ملکوتی در آن ها دمیده شد.

در قرآن از این روح تأبیرات مختلفی می شود، هم کلمه روح در قرآن زیاد داریم و هم از این روح نفس تأبیر می شود و هم در قرآن قلب گفته می شود و همه یک معنا دارد، یعنی در وجود ما یک وجود معنوی و غیر مادی وجود دارد که آن شکل های مختلفی دارد و از هر جهت یک اسمی روی آن می گذارند مثل روح، قلب، نفس و تمام بعدهای غیر مادی ما در همان جا است.

اگر عقل وجود دارد در همان روح انسانی است، اگر ادراکات و شعورها است همه در روح ما است و حتی به تأبیر بزرگان ما حس و احساس ما هم همان جا است. انسان مرده که حس نمی کند، انسانی که روح و حیات دارد او احساس دارد و اصلاً منبع احساساتمان در روح است و این روح یک ترکیب عجیب و معجونی از همه قدرت ها و توانمندی های انسان است.

یکی از اسامی آن نفس است و نفس همان روان و روح انسانی است. در آیات قرآنی برای نفس سه قید ذکر کرده اند ، نفس اماره یکی از قیدهایی که به نفی اضافه شده، نفسی که امار است چنان که نفس لولمه هم تأبیر شده در آیات قرآنی.

لغت اماره یا لوامه به تأبیر  کسانی که ادبیات عرب را می دانند، فارسی ها هم این مسأله را می دانند آن چیزی که این وزن را دارد یعنی بر وزن فعال، امار، لوام و به این شکل است دلالت بر زیاد بودن و کثرت می کند.کسی که زیاد علم دارد می گویند علامه است و بر همین وزن اسم می آورند.

خوب اینجا همینت است، امار یعنی زیاد امر و دستور می دهد، نفسی که زیاد دستور می دهد، لوام هم همین است و از ملامت و سرزنش می آید، نفسی که بسیار سرزنش می کند.

نفس دیگری هم وجود دارد که نفس مطمئنه است، این هم در آیات قرآن داریم، این سه قید در قرآن است، نفس اماره، نفس لوامه و نفس مطمئنه. ما در درون خود باید این را حس کنیم، شناخت این نفس به واسطه علمی است که انسان به خودش دارد و درون خود این را حس کند.

ما درون خود نفسی داریم که ما را تحریک می کند و دستور می دهد و دستور لو زبانی نیست اما جان ما ما را تحریک می کند و برای خیلی از کارها و این تحریکات مدام است و انسان را رها نمی کند و در هر قسمت از زندگی شوق و حرکت و تحریکی وجود دارد که او را به سوی افعال و مقاصد و اهدافش حرکت می دهد و این اماره است و دستور دهنده است.

یک نفس دیگری هم تأبیر قرآنی که عرض کردیم آن جانی است که انسان ها را در میان دو راهی خطا و ثواب هنگامی که به او مراجعه می کنی تو را ملامت و سرزنش می کند و این وجدان بیدار هر انسانی است که وقتی که در برابر خطا قرار می گیرد وجدان بیدار او را ملامت می کند، این ظلم است و این اذیت کردن است، آبروی مردم ریختن است، هر نوع بد کرداری و هر نوع تخلف را انسان بر فطرت خود عرضه می کند درون او او را ملامت می کند و می گوید این خطا است و اختصاص به عالم و جاهل ندارد، انسان ها و حتی کودکان همه همین گونه هستند.

یک کودک هم هنگامی که شما کار بد و گفتار بدی ارائه می دهید با تعجب نگاه می کند، اگر پدرش دروغ بگوید با تعجب نگاه می کند، لازم نیست او را تربیت کرده باشند، به طبیعت انسان کار شر را می شناسد و از او متنفر است و این نفسی است که خداوند درون انسان قرار داده است، نفس ملامت گر.

نفس مطمئن که نفس انسانی است متعالی که در حد بالای درک و فهم و ایمان است آنجا آرامش پیدا کرده و اضطراب ندارد ، ترس ندارد، غم در او راه پیدا نمی کند و او در هر جهت آرامش دارد.

حالا این سه نفسی که ما تأبیر کردیم چه نسبتی با هم دارند، نظریات مختلف است.

یکی از نظریات این است که این ها در طول هم هستند، مراحل تربیت نفس است. انسان باید نفسش را تربیت کند، انسان در مرحله اول هنگامی که نفسش را تربیت نکرده مانند یک کودکی که تربیت نشده است، بی تربیت است، او ازش شر بر می آید و فعل خلاف از او سر می زند، بی ادبانه رفتار می کند چون تربیت نشده، انسان هم اگر تربیت نشود مرحله اول این است که نفس اماره بر او حاکم است و طبق دلش عمل می کند، می گوید دوست دارم این گونه رفتار کنم، گرایش های درونی او را راهنمایی می کند.

هر چه که انسان دوست دارد که مصلحت او نیست. خیلی از دوست داشتنی ها شر انسان است ، ما دوست داریم ظلم کنیم، مال مردم را ببریم، آبروی مردم را ببریم و همه دوست داشتنی است. خوب درون انسان دستور می دهد  و امار است که این کار را انجام دهد.

مرحله اولیه انسانیت این است که نفسش دستور دهنده به شر است. نفس اماره به بد است، زیاد دستور می دهد انسان به خلاف برود مگر که خداوند به او ترحم کند.

این دیدگاه می گوید بعد از اینکه انسان خودش را ساخت ، تربیت کرد که این ساختن نیاز به جهاد و مبارزه دارد و تأبیر می کند به جهاد اکبر و انسان مبارزه با نفسش به راحتی نمی تواند انجام دهد.کسانی حتی در جهاد اصغر در جنگ و جبهه پیروز و قهرمانند اما هنگامی که در میدان مبارزه با نفسشان قرار می گیرند، هنگامی که برق مال چشمشان را گرفت ، هنگامی که پیشنهادات خلاف عفت به آن ها شد گمراه شدند، سابقه جبهه هم داشتند و قوی بودند اما در مبارزه با نفسشان نمی توانند قوی باشند و شعیف هستند و تابع نفس هستند.

هنگامی که این مبارزه انجام گرفت انسان به مرحله ای می رسد که وجدان بیدار او هنگامی که در این معرض گناهان قرار می گیرد این وجدان او را هدایت و ملامت می کند، این نفس لوامه است و بر خلاف کسانی که فرو می روند در مسائل گناهی و شهوی و جنسی دیگر این نفس بیدار نیست، ملامتی درون خود نمی برند و از ظلم کردن لذت می برند و از اینکه مال مردم را بخورند احساس افتخار می کنند که ما زیرک هستیم و کلاه سر مردم گذاشتیم ، این ها نفسشان بیدار نیست و نفس لوامه را ندارند، کسی نیست درون آن ها که او را سرزنش کند و از بی وجدانی راحت می خوابند در حالی که ظالم هستند.

این مراحل است. البته انسان اگر مراحل معنویت را طی کند، ارتباط با خدای او بیشتر شود به گونه ای که از همه چیز ببرد، ارزشی برای مسائل مادی قائل نیست به مرحله اطمینان  و آرامش می رسد، آن ها اقبال دنیا برای او اهمیت ندارد ، سختی ها و خوشی های دنیا هیچ کدام در او تزلزلی ایجاد نمی کند. بادهای تند این کوه را تکان نخواهد دارد و مانند یک آهن محکم در برابر همه چیز استحکام دارند، این ها آرامش دارند و این ها هستند که خداوند خطاب می کند که شما مرضی من هستید و برگردید به من به نفس مطمئنه. این ها در مرحله شهدا و عارفان به الله هستند.

خوب این یک نظریه است، نظریه معروف علما است ولی به نظر اگر دقیق تر در این زمینه سخن بگوییم ما معتقد هستیم این ها وجود دارند در عرض هم هستند، مراحل نیستند.

یعنی حتی آن کسی که نفس مطمئنه دارد ، آن کسی که آدم متدین است و نفس لوامه هم دارد باید بر حذر باشد که نفس اماره هنوز وجود دارد و نفس اماره رها نمی کند انسان را.

در هر حال ین آیه طبق آن چیزی که مرحوم علامه هم می فرماید مربوط به حضرت یوسف است که فرمود« وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ» حضرت یوسف پیغمبر است ، از بزرگان اهل ولایت است، مقرب الی الله است اما هنگامی که در برابر تندبادهای شهوات جنسی قرار بگیرد ، در آن خانه و در برابر آن زن زیبا که همه درب ها بسته است در دل حضرت یوسف هم مانند یک انسان عادی که تحریک می شود وقتی که یک زن آماده در برابر او قرار می گیرد اما آن مانعی که درون او ایجاد شده از تقوا، از خوف خدا، از خداتری و تقرب الی الله ، آن است که جلو نفس اماره را می گیرد .

برادران و خواهران و کسانی که اهل تقوا و روضه هستید انسان هیچ گاه بیمه نمی شود و این نفس اماره و بیرونی در مرصاد ها و کمین گاه ها در کنار انسان قرار می گیرد و هر کس با زبان و فکر خود فریب می دهد و لذا ما هیچ کدام بیمه نیستیم و این نفس اماره درون ما وجود دارد.

چه زیبا علمای ما تمثیل می کنند که می گویند درون ما ، درون هر انسان پنج موجود وجود دارد، یک دانشمند، یک فرشته، یک شیطان، یک سگ و یک خوک وجود دارد . می گووید همیشه در حال تعارض هستند.

آن حکیم تنها اشاره می کند، هدایت می کند و دخالت نمی کند، رهبریت این نظام وجودی شما عقل است که دانتشمند است  ولی قوه اجراییه دست او نیست ، خوب درون شما دو فرمانده می خواهند حاکمیت پیدا کنند و اجرا کننده باشند، یکی فرشته است که تجسم فضائل است و یکی شیطان است که می خواهد حکومت شما را در اختیار بگیرد و دو کارگزار در اختیار دارد یکی قوه غضب است که تجسم سگ است و قوه شهویه است که تجسم خوک است. این دو تا برای رشد انسانی ساخته اند. این دو برای رشد انسانی ساخته اند و انسان باید غضب و شهوت داشته باشد و این ها مسیر رشد انسان است اما تا دست کی قرار بگیرد، آن فرشته یا شیطان.

اگر دست فرشته باشد روی سعادت خواهد دید وگر نه به هلاکت و بدبختی منتهی خواهد شد.

 

خطبه دوم

مناسبت هایی است که در این فرصت اندک اشاره ای به آن ها خواهم داشت.

ابتدا ولادت با سعادت امام باقر (ع) در سوم ماه صفر سال ۵۷ هجری قمری بود. امام باقر (ع) در کربلا ۴ ساله بوده و کربلا را دیده و درک کرده و جزء اسرای همین ایام بوده و کوفه و شام را دیده است . امام باقر حق فراوانی بر مذهب ما دارد و بعنوان باقر العلوم مکتب تشیع و مذهب حقه را بانی گذار بود. تا دوران امام زین العابدین مکتب تشیع هویت خود را پیدا نکرده بود اما از قال الباقر و قال صادق ما مبانی مذهبی مان و روایات اهل بیت به وفور پیدا شد و شاید همین دو امام هم بیشترین مبانی دینی ما را به صورت روایات از این دو امام به ما منتقل شده که از این جهت حق فراوانی دارند.

جابربن عبدالله انصاری که عمر فراوانی کرد و تا امام پنجم هنگام کودکی درک کرد، خدمت امام رسید، نابینا هم بود و هنگامی که به امام رسید و امام خود را معرفی کرد گفت که سلام پیامبر رابه تو می رسانم. پیامبر گفتند فرزندی که هم نام من است خواهی دید و او باقرالعلوم است، شکافنده علم ها است.

امام (ع) مکتبی داشت و صدها راوی و دانش آموز و محدث بعد مکتب ایشان را امام صادق (ع) توسعه دادند در حقیقت امام باقر از این جهت تقدم دارد و از جهت نسب و شرافت نسبی هم تأبیر می کنند ابن الخیرین چون پدرش امام زین العابدین است و مادرش فاطمه بنت الحسن (ع) از هر دو طرف به امام نسبت پیدا کرده است.

امام شخصیت بلند علمی و معرفتی او فراوان است که در این خطبه وقت اجازه نمی دهد بیش از این سخن بگوییم ولی ساعت ها می توان سخن گفت و روش و سیره او قابل بحث است. ان شاءالله خداوند ما را متعصی به سیره ایشان بگرداند.

۲۴ مهر هفته پیوند اولیاء و مربیان است. برادران و خواهران ما عمده جامعه در مسیر آموزشی خود در دبیرستان ها و راهنمایی ها و کودکستان ها و دبستان ها این مسیر را طی می کنند، در حقیقت تکوین شخصیت یک دانش آموز در این مسیر از دو کانون، کانون خانواده و مدرسه نشأت می گیرد.

آن کسی که در مسائل فرهنگی قدم بر می دارند ، دغدغه دارند، نگرانی دارند باید این دو کانون را دریابید، ما گاهی غفلت می کنیم، جوانانی که شخصیتشان تکوین داده شده در مرحله دانشگاهی و بالاتر آن ها را مخاطب قرار می دهیم ولی فراموش می کنیم طبقه نوجوانانی که در حال تکوین شخصیت هستند، آن زمان زمانی است که باید هدایت شود، آن زمان زمانی است که باید فرهنگ علمی و انسانی و دینی را به آن ها تزریق کنیم. اینجا است که تأکید می کنیم هم آموزش و پرورش و هم خانواده ها با هم ارتباط برقرار کنند ، باید مشارکت فکری و تربیتی و مالی با هم داشته باشند تا خانه و مدرسه را محیطی با نشاط، آموزشی و علمی کنند و لذا باید خانه و خانواده، معلم و پدر و مادر رابطه مستحکمی داشته باشند و تربیت تنها این نیست که چند کلام تعلیم داده شود ، باید با پدر و مادر ارتباط داشته باشد، روحیات دانش آموز در دست معلم باشد تا مربی خوبی باشد.

مقام معظم رهبری در دیدار با شورای عالی هماهنگی اقتصادی دو شب پیش دیداری داشتند . ابتدا جای تقدیر دارد از اینکه بعد از این مشکلاتی که جامعه دارد تحمل می کند سران سه قوه اهتمام پیدا کرده اند که با هم و با جدیت کامل مشکلات اقتصادی را پیگیری کنند.

همان طور که مقام معظم رهبری تأکید داشتند دو توصیه مهم در میان فرمایشات ایشان بود که باید دست اندرکاران آویزه گوش خود قرار دهند.

اول به مشارکت گرفتن ظرفیت نخبگان در کشور است. روزی در همین خطبه ها گلایه از محیط های علمی داشتم و گفتم سی چهل سال از عمر انقلاب گذشت و ما در همه زمینه ها پیشرفت داشتیم و واقعاً افتخار می کنیم اما چرا محیط های علمی ما در مسائل اقتصادی کار شایان توجهی نکرده باشند، چرا هر دوره باید گرفتار این مشکلات اقتصادی شویم؟، آیا نمی توانیم در حالی که هیچ گاه این سخن هیچ گاه در زبان انسان خردمند جاری نمی شوند. ما توانایی داریم ور سطح دنیا، سطح های علمی ایران قابل توجه است اما چطور در مسائل اقتصادی ما توان مدیریت قابل قبول این جامعه نداریم که این مشکلات با یک توفان اقتصادی کل مسائل مملکت به هم می خورد.

اینجا است که یا ظرفیت نخبگان ما فعال نبوده اند یا مجریان ما مرتبط نبودند با این ظرفیت. باید از این ظرفیت استفاده شود و دانشگاه ها در خدمت دولت به صورت مشورت. خصوصاً مقام معظم رهبری فرمودند از جوانان خوش فکر که نشاط فعالیت دارند از آن ها بیشتر استفاده شود.

نکته دوم که تأثیر بسزایی دارد در این مسیر تحول اقتصادی که باید توجه شود عمل جهادی است. مقام معظم رهبری فرمودند نمی توان به صورت سازمانی و اداری کارها را پیش برد. آن روزی که شما جنگ را بردید، آن زمان بسیجی بود، دنبال مأموریت نبود، دنبال عملیات و حقوق نبود، دنبال پیروزی بر دشمن بود و شبانه روز نمی شناخت، عاشق کارش بود و اگر در مسیر این جنگ اقتصادی این مجاهدین بسیجی نباشند ما روی پیروزی را نخواهیم دید. باید مسئوبین اقتصادی ما جهادگرانه و شبانه روز وارد کار شوند.مشکلات را ببینند و با تدبیر حل کنند.

ان شاءالله خداوند به همه مسئولین ما توفیق خدمت به این نظام و مردم خوب که با همه این مشکلات تحمل می کنند و نظام را نگه داشته اند، ان شاءالله توفیق خدمتگذاری به همه ما عنایت بفرماید.

مرثیه حضرت رقیه (س).

 

نظرات

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.