نمازجمعه ۱۹ آذر ماه ۹۵
خطبه اول
مقدمتاً عرض کنم وحدت و در برابر وحدت، تفرقه از مفاهیم اجتماعی هستند. در جامعه وحدت وجود دارد، تفرقه وجود دارد و این دو مفهوم اگر عرضه کنیم در فطرت انسانی به نظر این گونه می رسد که فطرت انسان بدنبال جذب است، به دنبال انس است، ازتباط است. طبیعت انسانی این است که مایل است با همه انس بگیرد، مایل است با همه مرتبط بشود و لذا جذب کردن، مورد محبت قرار دادن، ارتباط با دیگران برقرار کردن امری فطری انسان است. انسان هم خودش مایل است و هم اینکه اگر دیگران را ببیند انگیزه ی ارتباط دارند و زود مؤنوس می شوند محبت آن ها در دل انسان می افتند و این بخاطر فطرت انسان است. بحث جذب و انس اختصاص به ارتباط یک انسان با انسان دیگر ندارد، امروزه دیگر حیوانات را هم انسان ها به دنبال انس گرفتن و اهلی کردن و در زندگی خودشان وارد کردن هستند. لذا انسان به طبیعت حال حتی انگیزه ی ارتباط و انس با حیوانات را هم دارد. تنها چیزی که انسان را دفع می کند از ارتباط و مایل نیست نزدیک بشود موجوداتی هستند که مضر باشند و انسان احساس می کند می ترسد از آن ها ، ضررش را و مفسده ای که از او به انسان می رسد. لذا هرچیزی که بی ضرر باشد و امکان جذب داشته باشد انسان علاقه مند به جذب است. لذا طبیعت انسانی به وحدت متمایل تر است از تفرقه و دوری و دشمنی و عدم انس دوری می کند، خوشش نمی آید، طبیعت اولیه اش این نیت. این برگرفته ی از درون است، از فطرت است، مبنای فطریش این است. اما باید عرض بکنیم در نظام اجتماعی بشری خیلی خطوط مختلفی و اسباب مختلفی بنا گذاشته است که انسان ها را از هم جدا می کند و متأسفانه همیشه ی تاریخ مشاهده کرده ایم مردم با همدیگر دشمنی کرده اند به دلبل یک نوع خطوطی متوهم، موهوم. امثال اختلاف قبیله، اختلاف نژاد، رنگ، اختلاف جغرافیایی، اختلاف زبان، این ها منشأ اختلافات شده اند، این ها از این قومند، ما از آن قومیم، این ها از این رنگند و آن ها از آن رنگند، این ها از این نژادند، ما آریایی هستند و آن ها سامی هستند، آن ها از یک نژاد دیگری هستند، ما سفید هستیم و آن ها سیاه هستند و زرد پوست هستند، این نوع اختلافاتی که در جوامع انسانی وجود دارد منشأ تفرقه ی بین اجتماعات شده است و چقدر کشت و کشتارها بر سر همین اختلافات موهومی که در جوامع وجود دارد پیدا می شود. بگذریم از این ها منشأ اختلاف گاهی اختلاف فکر و اندیشه است، اختلاف عقیده است، اختلاف دین است، اختلاف مذهب است و تا جاهایی می رسد که مثلاً اختلاف سلیقه هم، سلایق درونی ما هم این اختلافاتی را بین ما درست می کند که منشأ نزاع ها، منشأ اختلافات، تفرقه ها می شود. این ها تقریباً من به اجمال و سریع خدمت شما عرض کردم هر کدام از این ها متأسفانه در جامعه ی ما گاهی منشأ اختلاف و تفرقه می شود. اگر روزی عرب و عجم را امروز در جامعه ی جهانی ببینیم، ملیت گرایی عربی، ملیت گرایی فارسی، ملیت گرایی ترکی و امثال این ملت ها و ملیت ها متأسفانه انگیزه های کشت و کشتارهای زیادی در جامعه ی جهانی شده است در حالی که اسلام این را نمی پذیرد. خوب اگر بخواهیم وارد شویم بصورت ماهوی در باب وحدت من یک اصل را خدمتتان عرض کنم که این اصل روشن و بدیهی است. اختلافات که در درون بشر وجود دارد ما نمی توانیم این اختلافات را به صفر برسانیم یعنی وحدت حقیقی امکان تحقق وجود ندارد. اختلاف وجود دارد و این اختلافات در درون انسان ها وجود دارد و نسبت به همدیگر مختلفند، پراکنده هستند، حداقل این است که سطوح فکری و اندیشه ای و اعتقادی مختلف است. او یک جور فکر می کند و دیگری یک جور دیگر فکر می کند و این ها نمی توانند مثل هم فکر بکنند. این اختلاف فکر حتی در خانواده هم پیدا می شود، یک پدر است، یک مادر است، برادران و خواهرانی در کنار هم زندگی می کنند اما نوع فکرهایشان، سلیقه هایشان، عقیده هایشان با هم مختلف است و لذا با هم اختلاف دارند، نظریاتشان مختلف است، در مدیریت خانه، درروش زندگی کردن این اختلافات ضروری است، اقتضای طبیعت انسان است، وجود دارد. اما آیا این اختلافات چگونه می تواند تبدیل به وحدت بشود که آن چیزی که موضوع بحث ما هم است همین است. ما چگونه با حفظ این اختلافات می توانیم وحدت خودمان را حفظ کنیم، نکته ی پر اهمیت در همین جا است. آن چیزی که در معیارهای دینی ما مشاهده می کنیم که مبنای بنده در حقیقت استفاده ی از معارف دین است در تحقق وحدت با توجه به این که اختلافات وجود دارد راه هایی است که بنده چهار مرحله اش را خدمتتان عرض می کنم برای ایجاد وحدت در جامعه ی اسلامی. اولاً آن چیزی که ما در مبانی دینی می بینیم بعضی از اختلافات را ما باید فرهنگمان را تقویت بکنیم که این ها را موجب اختلاف ندانیم، این ها منشأ دوگانگی نباید باشد، فرهنگ ما باید بالا برود، ما باید دعوت بکنیم که آقا مشترکات انسانی ما، مشترکات حقیقی ما که بین همه ی ما واحد است امور دیگری است. این عوارض، آن شخصیت های کاذبی که گاهی به خود می گیریم، آن خصوصیت هایی که برایش خیلی اهمیت قائل هستیم گاهی آن مقدار اهمیت ندارند. قرآن فرمود:« و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا إن أکرمکم عند اللّه أنقاکم» ما اگر شما را شعبه شعبه قرار دادیم، اگر شما را قبیله قبیله قرار دادیم، نژادها را مختلف کردیم، زبان ها را اختلاف دادیم، رنگ ها مختلف شدند، این ها ارزش برای انسان ایجاد نکردند، نه این که کسی از این قبیله است ارزشش بیشتر است. این ها هیچ کدام فضیلت نمی شود، این موهومات را از ذهن بیرون کنید که آن عرب است، آن عجم است، او ایرانی است و او غیر ایرانی است، این ها فضیلت نمی شود و ملاک و ارزش انسانیت و آن چیزی که خدا می فرماید این است که این انسان چقدر با خدای خودش ارتباط دارد و چقدر بندگی می کند خدا را ، چقدر ارزش های انسانی را در خودش محقق کرده. انسانی که انسانیتش را از دست داده باشد، چه ایرانی باشد و چه عرب باشد، انسانی هم که انسان باشد، می خواهد سیاه آفریقایی باشد، او انسانیت و ارزشش بالاتر است، کرامتش بالاتر است چونکه او انسان است. لذا معیار ارزش ها را باید وقتی که انسان بررسی می کند زیادی از این خطوط موهوم که انسان ها را از هم جدا می کند این ها را باید ریخت دور. این از فلان قبیله است و من از فلان قبیله هستم، ما در طبیقه ی ثروتمندانیم و او در طبقه های پایین تر هستند، این ها فقیرند، ما غنی هستیم، این ها هیچ کدام معیار تمایل و جدایی نمی شود. در بحث ازدواج هنگامی که داستان هم کوف بودن را اسلام مطرح کرد بعضی ها گفتند که آقا ما طایفه ی ثروتمندان دختر به هم می دهیم، ما از قبیله ی خودمان زن به همدیگر می دهیم، اسلام گفت کوف و همتایی را در معیارهای خودم بحث قبیله ای حساب نکردم، پولدار بودن و غیر پولدار بودن را معیار کوف و همتا بودن یک دختر و پسر قرار ندادم، این ها موهوماتی است که شما برای خودتان درست کردید. تعمداً گاهی پیغمبر یک مرد فقیر ارزشمند مجاهد فی الله را می فرستاد خانه ی ثروتمند برای گرفتن یک دختر، برای ان ها تعجب بود و می گفتند مرزها و خطوط و طبقات را دارید به هم زدید در جامعه، ولی اسلام این طبقات و این خطوط موهوم و ارزش هایی که منشأ تفرقه در جامعه شده، بعضی ها خیال می کنند بالاتر از دیگران هستند اسلام این خطوط را می شکند.لذا حتی بلندتر از این و والاتر از این گاهی اختلافات عقیدتی را ما می بینیم اسلام حتی به کفار هم ندا داد که کفار، ای اهل کتاب ما مشترکات با همدیگر داریم، ما خدا را قبول داریم، ما همه اهل پذیرش خدا هستیم. « قُل یا أَهلَ الکِتابِ تَعالَوا إِلىٰ کَلِمَهٍ سَواءٍ بَینَنا وَبَینَکُم» بیایید این کلمه ای که بین ما و شما با هم مشترک است بگیریم، ما با هم همفکر هستیم در مسئله ی خدا، در مسئله ی اعتقاد به خدا، در این که ما ارباب دیگری را غیر از خدا نگیریم، غیر از خدا کسی بر ما حکومت نکند و حاکمیت نکند، این ها در حقیقت شکستن آن وهمیاتی است که ما خطوط قرار می دهیم بین خودمان، این ها تأبیرات آیاتی است که اگر بخواهم مرور بکنم زیاد وقت می گیرد ولی ریشه ی بحث در همین جا است که گاهی خطوط موهوم و خطوط فاسدی که ماها را از همدیگر جدا می کنند، این ها خطوط فاصل حقیقی نیستند، ما را با این ها نمی شود جدا کرد، جامعه را نمی شود با این ها به تفرقه ایجاد کرد. نکته ی دومی که در جهت ایجاد وحدت وجود دارد که مقابل آن بحث تفرقه ایجاد می شود داستان اعتراض از روش های تفرقه آمیز است. در جامعه متأسفانه کسانی که تابع احساسات هستند، احساسات بر آن ها غلبه دارد، منطق را روش زندگی خود قرار نداده اند، استدلال را نمی فهمند، عقلانی فکر نمی کنند، این ها منشأ تفرقه می شوند. اینجا است که در مبانی دینی ما زیاد مشاهده کرده ایم که ائمه (ع)، بزرگان ما هنگامی که حتی یاران خودشان را می بینند که فحاشی می کنند به دشمنانشان، در جنگ صفین هنگامی که امیرالمؤمنین مشاهده کرد یک تعداد از یاران او دارند فحاشی می کنند به معاویه و دیگران، گفت که من دوست ندارم که شما ثوابین باشید، شما ثوب نکنید، فحاشی نکنید، نقد بکنید آن ها را ، اشکالات آن ها را بگویید، ولی شما فحاشی نکنید بلکه دعا بکنید، تأبیر نهج البلاغه است که خدا ما را و آن ها را هدایت بکن به راه راست. فحاشی کردن، احساساتی بودن در برابر بحث ها و منطقی بحث کردن، این ها روش هایی است که ایجاد تفرقه می کند. باید در مباحثه، در هنگامی که با اختلافات برخورد می کنیم باید منطقی و از روش های اخلاقی استفاده بکنیم. اگر حاکمیت اخلاق و تواضع در نوع برخورد ما وجود داشته باشد ما این تفرقه ها که در جامعه می بینیم مشاهده نمی کنیم. هنگامی که حضرت موسی (ع) برگشت و دید همه ی مؤمنین به حضرت موسی بعد از ۴۰ روز همه برگشتند و گوساله پرست شده اند، حضرت موسی خیلی ناراحت شد، برانگیخته شد، یقه ی برادر را گرفت، برادر گفت دست من را ول کن، سر مرا ول بکن، با من این طور برخورد نکن در جمع، گفت مگر من توصیه نکردم مدیریت بکنی این مردم را، چرا این ها بت پرست شدند با وجود تو، گفت من می خواستم درگیر بشوم با سامری اما « انی خشیت ان تقول فرقت بین بنی اسرآئیل» اما ترسیدم دو گروه بشویم و به جان هم بیفتیم و بعد تو برگردی و بگویی تو تفرقه انداختی بین بنی اسرائیل، تو دوست نداشتی این تفرقه را، تو دوست داشتی این ها متحد بمانند، عجیب است که جایی باید حضرت هاروز حرف حق را نباید بزند بخاطر این که این ها با هم تفرقه نکنند، گروه ها با هم نزاع نکنند، به جنگ و درگیری نیفتند تا حضرت موسی برگردد و اقامه ی حق بکند. این مسئله ی وحدت و انسجام تا این حدش هم پیش می آید چون بعضی وقت ها تدبیر ضرورت دارد برای اینکه ایجاد تفرقه در جامعه نشود چونکه تفرقه ضررش بیشتر از مسائل اختلافی درون جامعه است. نکته ی دیگری که در اینجا ضرورت دارد در بحث وحدت و تفرقه خدمتتان عرض بکنم بصیرت و شناخت دشمن است و مبارزه ی با اسباب تفرقه. می دانید که دشمنان زیرک ما، دشمنان باهوش ما می دانند که چگونه حکومت کنند، آن ها از تفرقه ی ما سود می برند، آن ها مایل نیستند ما با همدیگر منسجم باشیم. ما یک جامعه ی یک میلیاردی مسلمان داریم، اگر آن ها با هم متحد باشند در برابر استکبار به یقین استکبار پیروز نخواهد شد. ما ۴۰ میلیون، ۷۰ میلیون آدم با استقلال، باهوش شجاع داخل ایران داریم، یک جهان در مقابلش قرار گرفته نتوانسته اند مغلوبش کنند. اگر یک میلیارد مسلمان شجاع با همدیگر متحد بودند یقین بدانید جهان را تغییر می دانند اما آن ها باهوشند، زیرکند، آن ها اسباب تفرقه را ایجاد می کنند، آن ها می گویند تفرقه بینداز و حکومت کن. این جمله ی حکیمانه ای است که همیشه بوده است و سوء استفاده هایی که دشمنان برای تیهیل حکومت و سلطنت خودشان می بینند. بعضی ها از این تفرقه ها سود می برند، از این جدایی بین گروه ها و ملت ها استفاده می کنند برای حکومت و سلطنت خودشان. لذا اسلام در برابر این ایستاد، آیات زیادی در این مسئله داریم و من دو آیه را خدمتتان تلاوت می کنم.« وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ» مردم دنبال خطوط نگردید، دنبال راه ها نروید، پیروی سبل نکنید چونکه از راه خدا شما غافل می مانید، راه خدا راه مشخصی است، آن چیزی که خدا می طلبد روشن است،خط ها، سبیل ها، راه ها انسان ها را متفرق می کند. هنگامی که پیغمبر داشت می رفت جنگ تبوک گروهی از منافقین با توصیه ی کفار و مسیحیت آمدند خدمت پیغمبر گفتند که ما در گوشه ای از مدینه مایلیم مسجدی بسازیم که این مسجد برای آن کسانی باشد که نمی توانند تا مسجد پیغمبر حرکت کنند و بیایند، این ها سختشان است، یک مسجد نزدیک به محلشان را می خواهند پیغمبر گفت مسجد جای خوب و مقدسی است و این مسجد را تأسیس کنید، بنا بگذارید. این ها با بهانه ی این که می خواهند جای مقدسی را درست بکنیم که مشکل دارها و آن کسانی که ضعف بدنی دارند و نمی توانند راه زیادی بروند آن جا نماز بگذارند، مسجد تأسیس شد و پیغمبر از جنگ تبوک برگشت، خداوند پرده از راز منافقین برداشت و گفت این مسجد دکه ای برای تفرقه است، این ها نمی دانند که چگونه در برابر تو قرار بگیرندف چگونه تفرقه بین مسلمانان ایجاد بکنند و تنها راهی که پیدا کردند سوء استفاده ازمکان مقدس است. گاهی با استفاده ی از مقدسات، درگیری، تفرقه ی بین جامعه ی اسلامی درست می کنند، مذهب علیه مذهب. اینجا بود که دستور خداوند آمد« وَ الَّذِینَ اتخَذُوا مَسجِداً ضِرَاراً وَ کفْراً وَ تَفْرِیقَا بین المؤمنین» کسانی که مسجد را به عنوان مسجد ضرار، مسجد تفرقه ی بین مسلمانان تأسیس می کنند، پیغمبر آنجا نماز نخواند بلکه آن را آتش زد، پیغمبر دستور داد ان مسجد را آت بزنند. مسجد بود، مقدس بود ولی پیغمبر گفت که اینجا محل تفرقه ی بین اسلام و مسلمین است. گفت این را باید از بین برد. گفت وحدت اسلام بالاتر از آن است که یک مکان مقدس بخواهد بهانه ی تفرقه ی بین مسلمانان باشد. متأسفانه باید عرض بکنم دشمن ما با آن فکرها و هوش ها و ان اتاق های فکری که داشته اند در طول این دو، سه قرن اخیر توانسته اند بین مسلمانان ایجاد تفرقه بکنند و بهائیت را درست کردند و وهابیت را درست کردند و همه ی این ها را از رشته های دینی استفاده کرده اند، همه ی این ها از علمای دین استفاده کرده اند، از فقه ها استفاده کرده اند، از مفتیان استفاده کرده اند و توانستند بین مسلمانان تفرقه ایجاد بکنند. بیشترین ضربه ای که امروز جامعه ی اسلامی دارد می خورد از همین گروهک هایی است که دست ساز کفر بوده است.کفر بخواطر تفرقه این ها را ایجاد کرد و امروز تنها مشکل و معضل جامعه ی اسلامی برای وحدتش همین چیزی است که منشأش کفر و استکبار بوده است. امروز اگر داعش را در برابر خودمان می بینیم، عربستان وهابی را می بینیم، همه ی داعشی ها و وهابی ها دست ساز انگلیسی ها و آمریکا است. این ها توانستند بین جامعه ی اسلامی تفرقه ایجاد کنند، اینجا است که بصیرت می طلبد. هم اهل سنت ما باید بصیرت پیدا بکنند و هم شیعیان ما باید بصیرت پیدا بکنند، بدانند داعش، بدانند وهابیت اگر واقعاً دلسوز اسلام و مسلمان ها است تفرقه ایجاد نمی کنند، انسجام ایجاد می کنند، آلت و ابزار کفر نمی شوند. اینجا است که مسئله ی اسباب تفرقه خصوصاً از امور مقدس یکی از نکات مهمی است که مسئله ی وحدت را در جامعه از بین می برد. اما نکته ی آخری را که خدمتتان عرض بکنم و این خیلی مهم تر از بقیه ی نکته ها است، آن چیزی که اسلام و آیات الهی به آن اشاره دارد این است که ما باید یک محور اتحاد داشته باشیم و اگر این محور اتحاد وجود نداشته باشد اتحاد محقق نمی شود، محور می طلبد اتحاد.« وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا» یک حبل الهی باید وجود داشته باشد که همه به او تمسک بکنند تا تفرقه از بین برود. آن چیزی که در زیل این حبل الله بیان شده است، کتاب، سنت، ولایت، آن کسی که ولایت الهی دارد، رهبریت الهی دارد، هم شیعه و هم سنی باید دعوت بشوند به کتاب و سنت، به رهبران الهیمان مستمسک بشوند تا وحدت محقق بشوند. این ها عواملی بود که تأثیرگذار در وحدت جامعه ی اسلامی است.
خطبه دوم
به چند مناسبت در این وقت کم اشاره می کنم. ابتداً تبریک عرض می کنم به همه ی شیعیان، به همه ی انسان هایی که دل در آرزوی جامعه ی رشد یافته ی معنوی دارند، انسان هایی که انتظار دارند مدینه ی فاضله ای که با ولایت الهیه اداره می شود، آن تحقق پیدا کند. ۹ ربیع آغازین روز امامت حجت خدا و مولای عصر ما، امام زمان (عج) است. ما این روز را بر همه ی انسان های متعالی، انسان هایی که به مهدویت اعتقاد دارند تبریک عرض می کنیم. مهم ترین وظیفه ای که در معارف دینی در غیبت اماممان بر ما وظیفه گردانیده اند بحث انتظار فرج است که افضل اعمال امت است. انتظار فرج یعنی زمینه سازی ظهور، یعنی آماده بودن، یعنی اینکه انسان در برابر ظلم ها و فسادها، آن چیزی که امام زمان برای از بین بردن فساد و ظلم در حقیقت ظهور پیدئا می کند، ما بعنوان یاران او آماده باش باشیم. آمادگی یعنی انسانی که اگر در بعد فیزیکی آدم نگاه بکند، یک انسان رزمنده جنگجو اگر بخواهد آمادگی پیدا بکند باید آشنا بشود، باید با وسایل رزم آشنا شود، باید بدن رزمی و قوی پیدا بکند، همه ی این ها شرایط یک جنگ است. اگر جنگ با فساد است، اگر جنگ با ظلم است یک انسان آماده باید فساد و ظلم را بشناسد، آمادگی رزم با فساد و ظلم را داشته باشد و در محیط این رزم حضور پیدا کرده باشد. افسران جنگ فرهنگی شده باشد. این ها هستند که منتظر امام زمان هستند. ان شاء الله که خداوند توفیق انتظار حقیقی به همه ی ما عنایت بفرماید. هفته ی وحدت را در پیش داریم. طبیعی است که جلسات جشن و سرور مهم است، گویی که بعضی مدعی شده اند این ها بدعت است، متأسفانه بعضی از این مفتیانی که صدایشان، صدای استکبار است معمولاً چیزی که منادی وحدت است در برابرش قرار می گیرند اما هفته ی وحدت در حقیقت نشان دهنده ی سرور مشترک همه ی مسلمانان است. ما همه فرزندان پیغمبر هستسم، ما یک پیغمبر داریم، یک کتاب داریم و در برابر اهل بیت همه ی مسلمانان مودت آن ها را واجب مب بینند طبق آیه کریمه. لذا ما مشترکات زیادی داریم. ما این ایام را جلسات جشن می گیریم برای ندای وحدت و از طرف دیگر باید کسانی که در این جلسات شرکت می کنند با مظاهر تفرقه مبارزه کنند، چیزهایی که اسباب تفرقه است از خود دور بکنند. چهره های فریبکاری که متأسفانه وحدت را بر نمی تابند، انگیزه ی ایجاد تفرقه در آن ها وجود دارد، چه در طرف شیعه و چه در طرف اهل سنت که متأسفانه انگیزه ی تفرقه در آن ها زیاد است، چهره های آن ها باید در این جلسات افشا بشود و مردم بصیرت پیدا بکنند. نکته ی دیگری که از مناسبت های این ایام است نگاهی به وضعیت حاکم بر جهان بکنیم. امروز در جهان نسبت به ما مجموعه ی نظام اسلامیمان دشمنی ها به وفور می بینیم. این دشمنی مال امروز نیست. ما این چند دهه ی انقلابمون همیشه مواجهه با دشمنی و بدعهدی مستکبرین بوده ایم. خوب در این ایام بدعهدی آن ها بیشتر خود را نمایان کرده است. آمریکا و نظام استکباری جهان همیشه بدعهد بوده اند، آن کسانی که تجربه ی شناخت وضعیت سیاسی روز را دارند و آمریکا و مستکبرین را می شناسند نیازی به بحث و بیان و توصیه و بصیرت بخشی نبوده اند. اما متأسفانه یک چند سالی و یک چند دهه ای بر همه ی سیاستمداران ما گذشت که احساس می کردند زبان دیپلماسی می تواند مستکبرین را با ما کنار بیاورد و ما می توانیم با آن ها کنار بیاییم چونکه ما زبان دیپلماسی را نداریم، ما روش سیاستمداری را در جهان بلد نیستیم. اگر با روش های صحیح سیاستمداری و دیپلماسی ما در جهان امروز حضور پیدا بکنیم می توانیم جهان استکبار را پشت میز مذاکره محکوم خود قرار بدهیم، تسلیم ما بشوند و با ما همراهی بکنند. خوب اصول سیاسی ما اقتضا نمی کند که ما قطع رابطه با جهان داشته باشیم، ما باید با جهان مرتبط باشیم، ما هیچ گاه انزوا را قبول نکردیم، ارتباط با جهان را ما همیشه پذیرا بوده ایم . این جزو اصول اساسی ما است، ما با جهان دشمنی نداریم اما هنگامی بحث این است که مذاکرات و ارتباطات با کرامت طرفین باید انجام بشود در جایی که ببینیم توافقات، مذاکرات باید به نفع یک طرف تمام بشود و به ذلت و حقارت طرف دیگر، این جا است که مسئله ی توافق یک توافق انسانی نیست، یک توافق حقیقی نیست بلکه تحقیر و ذلت است. اینجا بود که مقام معظم رهبری به همه ی کسانی که از این روش می خواستند استفاده بکنند گفتند ما انعطاف پذیریم و در مقابل جهان منعطف می شویم، بروید مذاکره بکنید ولی بدانید این ها کسانی نیستند که در برابر منطق، در برابر استدلال، در برابر حق کوتاه بیایند، این ها زیرک هستند، این ها هیچ گاه به ضرر خودشان چیزی را امضا نخواهند کرد . این زیرکی را باید یک دیپلمات ما حتماً پیدا می کرد. خوب شاید بعضی ها معتقد نبودند و می گفتند که ما با زبان دیپلماسی می توانیم جهان را در برابر خودمان تسلیم کنیم اما امروزه مشاهده می کنیم همان کسانی که در برابر ما قرار گرفتند، همان کسانی که امضا کردند، بدعهدی خودشان را هنوز امضاها خشک نشده دارند ارائه می دهند به جامعه ی جهانی. حالا رئیس جمهور بعدی چه خواهد کرد، با چه آمده است که کل اصلاً عهدنامه و توافق را به هم بزند آن به جای خود ،ولی بد عهدی آمریکا خود بخود روشن است. آن چیزی که الآن مهم است و مقام معظم رهبری به آن عنایت خاص دارد این است که ما باید به خود بیاندیشیم. آن کسانی که احساس می کنند در مسائل اقتصادی رشد این جامعه و نظام این است که حتماً ارتباط با خارج داشته باشیم، ما منکر نیستیم در ارتباطات اقتصادی خارج، ما رشد پیدا می کنیم، یقیناً محصور شدن، تحریم، مشکل اقتصادی برای ما ایجاد می کند اما این بدان معنا نیست که یک جامعه ی باهوش، یک جامعه ی قدرتمند و یک جامعه ی توانمند نتواند روی پای خودش ولو فقیرانه زندگی بکند و مستقل زندگی بکند و زیر بار ظلم نرود. اینجا است که باید بر پای خود بایستیم، نیازهایمان را به بیرون از کشور کم بکنیم، این چیزی است که به عنوان اقتصاد مقاومتی مقام معظم رهبری تکیه می کنند و معتقد هستند که راه مبارزه با وضعیت موجود این است. ما باید تولیدگران خودمان را تقویت بکنیم. درست است زمینه ی سرمایه گذاری شاید کم باید ولی مسئولین ما وظیفه دارند کسانی که همین امروز دارند تولید می کنند و با مشکلات زیاد مقررات قانونی و گرفتاری های دیگری که دارند زیادی از این مسائل تولیدیشان دستشان می ماند، گاهی ورشکست می شوند اینجا است که قاعده ی کار این است که ما تولیدکنندگان امروزمان را تقویت بکنیم، توسعه بدهیم، مشکلاتشان را بررسی بکنیم، این ها هستند که جامعه ی ما را روی پای خودشان نگه می دارند. نکته ی سومی که من احساس می کنم نیاز جامعه ی امروزی ما است جلوگیری از فرهنگ حرص و تجملگرایی است که در جامعه ی ما دارد هر روز پیشرفته تر می شود، این فرهنگ ، فرهنگ غربی است، فرهنگ اسلامی این نبوده، فرهنگ اسلامی ما بر قناعت، بر عدم تجمل قائم است. انسان هایی که بدون نیاز به وسایل و امکاناتی که داخل زندگیشان است و صرفاً برای زیبایی زندگی خودشان را چند برابر می کنند، جامعه ی ما را محتاج به دیگران می کنند، فقر در جامعه ی ما حاکم می شود، تولیدات درونی ما ضعیف می شود. اینجا است که من احساس می کنم اگر ما تو تبلیغاتمون ، تو سبک زندگی مسئولینمون و غیر مسئولینمون مشاهده بکنیم که به حداقل های زندگیمان اکتفا کرده ایم و در کنار آن تقویت فرهنگ معنوی، اخلاق، محبت در جامعه بیشتر بشود، به یقین بدانید زندگی انسانی خواهد شد و در کنار همه ی این ها مهمتر جلوگیری از فساد اقتصادی است که متأسفانه همین امکانات محدودی که وارد خزینه ی ما می شود و بعنوان سرمایه ی ما است متأسفانه گاهی در فسادهای اقتصادی هرز می رود، نشت پیدا می کند این نظام اقتصادی. اینجا است که این مشکلات موجب افول اقتصاد ما می شود. مسئولین ما اگر در همین زمینه فکر بکنند، مردم ما در همین زمینه کار بکنند، به یقین بدانید ما نیازمان نسبت به آمریکا و نظام استکباری کم می شود و انجا است که می توانیم با تمام توان و پراستقامت بر حرف حق خودمان پایدار بمانیم.