نمازجمعه ۱ بهمن ماه ۹۵

خطبه اول

موضوعی اخلاقی را من احساس کردم در خطبه ی اول بصورت مختصر خدمت کسانی که تشرف در نماز جمعه دارند تقدیم بکنم با توجه به آسیب هایی که در جامعه می بینیم پیشنهاد داده شد که بحث حلم و بردباری را در جامعه ما یک مقدار رویش عنایت داشته باشیم. می دانید که ما الآن در جامعه آسیب های فراوانی داریم که این آسیب ها کیان فرد و خانواده و جامعه را متزلزل کرده است. گاهی تو خانواده ها امروز دیگر شایع شده آمار طلاق فراوان است. هنگامی که گزارش های خبری و حوادث را به شما منتقل می کنند، خصوصاً روزنامه ها را اگر برسید مطالعه کنید، الآن که دیگر فضاهای مجازی هم کمک می کنند فرزندان فراری از خانواده زیاد داریم، اعتیاد فراوان شده است، قتل ها می بینیم در جامعه رو به فزونی پیدا کرده است، قهرها، نزاع عای درون خانواده، نزاع عای درون جامعه، حتی نزاع عای سیاسی. وقتی که یک مقدار آسیب شناسی می کنیم این پدیده ها و این آسیب ها را ممن احساسم این است که یک مقدار آستانه ی تحمل و بردباری ما در جامعه کم شده است. ما کم تحمل هستیم، حلم نداریم، بردبار نیستیم. در برابر یک نقد، یک رفتاری که احساس می کنیم رفتار باطل است، در برابر یک گفته ای که احساس می کنیم گفته ی نا صحیحی است تحملمان تمام می شود، برخورد شدید می کنیم و بعد از برخورد احساس می کنیم نوع برخوردمان تند بود در برابر یک چنین سخنی، در برابر یک چنین رفتاری نباید این گونه برخورد می کردیم و این ناشی از عدم حلم ما بود، ما بردبارنبودیم. این یک صفت اخلاقی است که اگر در جامعه کمرنگ بشود ریشه ی خیلی از مفاسد و آسیب های اجتماعی می شود. اینجا است که کسانی که در مقام تربیت جامعه هستند باید ریشه یابی بکنند. مثال داخل خانواده مثال ساده اش است. یک پدیده ی زشت اجتماعی، خانوادگی، ازفرزندتان، دخترتان، پسرتان می بینید چگونه برخورد می کنید؟. اگر انسان با حلم برخورد بکند به یک صورت است، اگرتحمل نداشته باشد، گاهی نوع برخوردها به فاجعه منجر می شود. گاهی کشتن فرزندها، کشتن همسر ما داخل حوادث داریم می بینیم، گاهی برخورد شدید با دختر و پسری که کار اشتباهی کرده باشند موجب فراری شدن از خانواده می شود. این ها ناشی از این است که ما بردبار نبودیم، تحملمان کم است، هنگامی که پدیده ی بدی را مشاهده می کنیم عقلمان دیگر کار نمی کند و تدبیر نداریم، بی تحمل انتقام می گیریم و برخورد شدید می کنیم. این ها ناشی از این است که صفت حلم و بردباری در وجود ما هنوز ضعف پیدا کرده، انسان های خود شناس باید دقت کنند در درون وجود خودشان. همه ی ما مبتلا هستیم. علمای اخلاق ما آمدند در مقام روانشناسی یک انسان بیان کرده اند که ما قوای محرکی که در درون انسانی می بینیم که انسان را حرکت می دهد به سوی رفتارهای اجتماعی بصورت مهم و رئیسی اش سه تا قوه هستند، سه تا محرک در درون انسان وجود دارد. قوه ی میل ها، اشتهاهای درونی، گرایش ها، آن چیزی که بصورت محاوره ای و مردمی ما می گوییم دوست داریم، خوشمان می آید، یک قوه ای است در درون ما به تأبیر عربی اش شهوت اسم گذاشته شده است. اشتهاهای درون نفسی. این خواسته ها محرک همه ی ما است به طرف رفتارهایی که ما داریم انجام می دهیم. هر چیزی که دوست داریم انجام می دهیم. این یک قوه است، قوه ی اشتها، شهوت. خوب این قوه، قوهی قوی است، این شهوت اختصاص به مسائل جنسی ندارد. شهوت مقام، شهوت موقعیت اجتماعی، شهوت پول، شهوت خوردن، غذاها، همه ی این ها اشتهاهایی است که در درون ما است، هر چیزی که ما دوست داریم محرک ما است در زندگی. این را خداوند هم در ما آفریده است. یعنی عبث نیافریده، ما باید این قوه را داشته باشیم، باید ارضایش کنیم، این طبیعی است. قوه ی دیگری که آقایون ذکر کرده اند قوه ی غذب است. ما انسان ، ما انسان ها در برابر ناملایمات قوه ی دافعه داریم، دفع می کنیم چیزی کگه احساس می کنیم برای ما مضر است، دشمن ما است، احساس می کنیم آن چیزی است که مطلوب ما نیست، در درون ما یک قوه ای خداوند به ودیعت گذاشته است که عکس العمل نشان می دهیم و دفع می کنیم آن چیزی را که احساس می کنیم مضر برای زندگی ما است. این را هم خداوند در ما قرار داده، انسانی که این قوه را نداشته باشد در برابر مضرها، در برابر آن چیزی که آن را تهدید می کنند، به زندگیش آسیب می زنند نتواند عکس العمل نشان دهد ما او را متهم به بی غیرتی می کنیم. متعرض ناموست می شوند، متعرض اموالت می شوند، به تو بخواهد ظلم بکنند، تو را تحقیر کردند در جامعه و جنابعالی سکوت کرده ای و چیزی نمی گویی این قوه ی غذبیه را خداوند همین جا ساخته است که انسان عکس العمل نشان دهد، شجاعت ابراز نظر داشته باشد. این شجاعت است، این قوه ی غذب ضرورت دارد. اما این قوه ی غضب اگر کنترل نشود انسان را به محلکه می اندازد، به بدبختی منتهی می کند. اینجا مهم است. این قوه همیشه در طبیعت انسان وجود داشته، همه ی انسان ها هم این قوه در درونشان وجود دارد اما زمانی که کنترل شده نباشد می بینید انسانی که تجسم غذب است، انسان نمی تواند نزدیکش قرار بگیرد، نمی تواند با او ارتباط برقرار بکند، با اندک سخنی برانگیخته می شود، احساس می کند به شأنش برخورده، توقعاتش انجام نگرفته، فریاد می کشد، ظلم می کند. لذا بعضی ها ترسناک می شوند، این ها قوه ی عذب در آن ها به وفور تحقق پیدا کرده، تجسم غذب شده اند. چنانکه بعضی ها در قسمت شهوت تجسم شهوت شده اند، یک خوک به تمام معنا است، تمام سراپای وجودش مسائل جنسی می بارد. این دیگر افراط کرده در مسائل اشتهایی و شهوانی خودش. انسانی که این قوا و غرایز درونی خودش را کنترل نمی کند، این بلاها به سرش می آید. اینجا است که علمای اخلاق ما ذکر کرده اند که باید آن قوه ی تدبیر و عقل شما بتواند این دوتا را در اختیار خودش قرار بدهد، در جای خودش بکار بگیرد و بعضی جاها هم باید جلویش را بگیرد. بعضی جاها علی رغم اینکه شما فحش می شنوید، باید سکوت کنید، تحمل باید بکنی علی رغم اینکه برخی جاها تو را تحقیر کرده اند باید این قدر قدرت نفس داشته باشی بتوانی خودت را آنجا ساکت نگه بداری. می توانی این کا را بکنی، این را بهش می گوین حلم. این را می گویند قوه ای که جنابعالی با این قوه و قدرت خودت را تحمل و بردباری و سطح تحملت را بالا برده ای در برابر نا ملایمات. این نیاز به تمرین دارد. یعنی اگر انسان تمرین نکند قوه ی تحمل خودش را و بردباری خودش را نمی تواند یک انسان حلیم باشد. آقا امیرالمؤمنین جمله ی جالبی دارد در نهج البلاغه حکمت ۲۰۷ می فرماید:« اذا لم تَکُن حَلیما فَتَحَلَّم » اگر بردبار نیستی، احساس می کنی خونت به جوش آمده و الآن باید عکس العمل نشان بدهی، اگر بردبار نیستی تحلم به خرج بده یعنی خودت را به بردباری بزن. بعضی ها صفت بردباری در درونشان وجود دارد، زود عذبناک نمی شوند، این ها صفت حلم در درونشان وجود دارد، ملکه یشان شده و به زودی غذبناک نمی شوند و بلکه زود هم راضی می شوند.اما بعضی نه در درونشان فوران غذب وجود دارد، آتشفشان است. کافی است یک خلاف میل ببینند عکس العمل شدید نشان می دهد، این انسان برای مداوا کردن درون خودش باید تحلم به خرج بدهد یعنی تظاهر بکند بر خودش تسلط پیدا بکند، سخت بگیرد، برخی جاها باید انسان علی رغم اینکه می تواند برخورد بکند باید نفسش را کنترل بکند برای ساختن خودش، این ریاضت است، این تمرین دادن نفس است. لذا اینجا است که بحث عفو، اگر در روایات و نهج البلاغه مراجعه بفرمایید خیلی تأکید شده است. گفته :« إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّکَ » آن کسی که دشمن تو بود، آن کسی که با تو برخورد می کرد، توهین می کرد، به تو ضرر می رساند، حالا تو توانا شدی، تو مسلط شدی بر او، اینجا چکار می کنی شما؟ اینجا امام می فرماید:« فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُکْراً لِلْقُدْرَهِ عَلَیْه » تو عفو بکن، تو قدرت داری برخورد بکنی، توانت هست اما بخواطر شکر این قدرتی که خدا به تو داد که الآن بر او مسلطی تو عفو بکن، تو ببخش. این بهش می گویند مردانگی، همیت، انسانیت. انسانی که قدرت برخورد دارد اما برخورد نمی کند این بهش می گویند حلم لذا آثاری دارد این حلم و بردباری. فرق بین در این مقام در باب غذب فرق بین کظم و حلم وجود دارد. انسان باید کظم غیظ کند. حلم داشته باشد اما این دومفهوم و دو معنا است. کظم غیظ آن انسانی می کند که در درون خودش احساس غذب می کند، احساس می کند باید برخورد بکند، انتقام بگیرد اما جلو این غذبش را می گیرد، پافشاری می کند و در برابرش سد قرار می دهد و کظمغیظ می کند، یعنی می خورد غذبش را و این صفت ممدوحی است. انسان اگر بتواند کاظم الغیظ باشد. امام موسی کاظم افتخارش به این است که لقب کاظم دارد یعنی صفت برجسته ی امام موسی کاظم این است که کظم غیظ می کند و در برابر عذب خودش را نگه می دارد. اما صفت بالاتر از کظم غیظ حلم است. در حلم نه اینکه جلو غذب را می گیرد بلکه به سرعت عذبناک نمی شود. او تحملش و سطح بردباریش بالا است. به زودی از کوره در نمی رود. کسی نمی تواند بر حلم و صبر او غلبه بکند. تجسم صبر است. انسان های صبور، انسانهای حلیم ، این انسان ها در زندگی موفق هستند. آثاری که شما در روایات در باب بردباری می بینید خیلی ضرورت دارد.«الذی حلم لم یفرط فی أمره » اولاً گرفتار افراط و تفریط نمی شود انسان بردبار. در خانه بردبار باش، در برابر همسر بردبار باش، در باربر فرزندانت، پدر و مادرت حلیم باش. اگر حلیم باشی افراط و تفریط نمی کنی. تخلف کرده، برخورد ظالمانه انجام داده، عاقلانه فکر می کنی، تصمیم می گیری و نوع برخوردت متناسب با جرم است و گاهی هم حتی بوده و علمای اخلاق هم گفته، روانشناس ها هم گفته اند گاهی انسان در برابر یک خلاف اغماض می کند، چشمایش را روی هم می گذارد. می گوید آقا من ندیده ام و اصلاً بچه ی من این کار را انجام نمی دهد، نکرده. تخلف کرده ولی برای تربیتش احساس می کنی الآن چشم پوشی است. گاهی هم نیاز هست برخورد شدید صورت بگیرد ولی نوع برخورد ، تجویز عقل انسانی است، فکر کرده، اندیشه کرده می فهمد اینجا باید اینگونه نقد بکند، اینجا در مسائل اجتماعی نزاع های سیاسی اجتماع هم همین داستان را دارد. ماها با همدیگر نزاع داریم، منتقد هم هستیم دوست هم باشیم، رفیق هم باشیم، در زندگی کمک کار هم باشیم ولی این اشکال همدیگر را باید نقد بکنیم، انتقاد کردن، منتقد هم شدن مساوی دشمنی با همدیگر نیست، ما احساس می کنیم به کسی که انتقاد می کنیم او دیگر دشمن ما است یا او احساس دشمنی می کند. انسان هایی که در اوج حلم و بردباری هستند عاقلانی عمل می کنند. در عین حالی که شجاعت نقد دارند، تحمل شدید نقد دارند و این تحمل شدید نقد موجب می شود دشمن همدیگر نباشند. لذا آقا امیرالمؤمنین فرمود که :« سعه الصدر آلت الریاسه» انسانی که می خواهد مدیر جامعه بشود باید این سینه اش باز باشد، شرح صدر داشته باشد، تحمل باید داشته باشد. هزاری اشکال می بیند داخل جامعه ی خودش، قرار باشد هر روز برخورد بکند و تنبیه بکند و قهر بکند، جامعه را نمی تواند مدیریت بکند. باید تمرین و ریاضت تحمل را درون خودمان داشته باشیم. آقا امیرالمؤمنین فرمود آقا یک سفیه، یک آدم جوان احساساتی پا می شود و علیه شما سخن می گوید. من اسمش را سفیه گذاشتن، تأبیر ناراحت کننده نشود و در هر حال این طور می شود دیگر. پدر جوانش هست و در برابرش برخورد می کند، سخن نا بجایی می گوید، شما حمل بر جوانی او می کنید. اگر شما حلم بکار بگیری . آقا امیر المؤمنین می فرماید شما خیال نکن اگر بردباری کردی، جواب تند ندادی، آرام برخورد کردی مردم احساس می کنند که تو چقدر بی غیرت هستی، نخیر اینطور نیست و یاران شما زیاد می شوند. علیه او دشمن بیشتر خواهد شد. کسانی که در جامعه مظلوم قرار می گیرند و تحمل می کنند یاران زیادی دارند. مردم خوششان می آید از یک انسان قدرتمند مظلوم که تحمل می کند و برخورد نمی کند و عکس العمل شدید نشان نمی دهد. این ها آثار خوب حلم و بردباری است که نیاز است که ما در جامعه، خانواده و افرادمان این صفت را تبلیغ بکنیم، فرهنگ بکنیم و از ما یاد بگیرند، تحلم، بردباری تا این مشکلات مثل طلاق ها، فرزندان فراری، مثل اعتیاد که من احساس می کنم یک آدم معتاد کم تحمل بوده در برابر مشکلاتش، حلیم نبوده تا این مبتلا شده. در نزاع های سیاسی، در این مشکلات و حوادثی که در جامعه می بینیم باید جامعه سطح تحمل و حلمش را بالا ببرد تا زیادی از این پدیده های ناهنجاری کمتر بشود. ان شاءالله خداوند به ما توفیق حلم و بردباری عنایت بفرماید.

 

 

 

خطبه دوم

ما معتقدیم امروز یک مبارزه ی تنگاتنگی بین جبهه ی استکبار است. یک طرف و تمدن اسلامی از طرف دیگر وجود دارد. نگاه بکنید، جامعه ی جهانی را ببینید. امروز نقل مباحث سیاسی جهان این است. اگر انتخاباتی باشد، اگر رئیس جمهوری بخواهد بیاید و برود. در آمریکا، در کشورهای غربی این ها همه جهان اسلام را بعنوان یک شعار خودشان قرار می دهند که موضع گیری ما در برابر جهان اسلام چیست، در برابر تمدن اسلامی کدام است. به یقین این جبهه در محوریتش ایران قرار گرفته است. این را هم همه ی شما شاهد هستید که اگر قشون کشی جهان غرب را امروز در جهان اسلام می بینید تمام هدف و صیبلی که آن ها دارند به طرفش شلیک می کنند و مقصدشان از بین بردن آن است نظام اسلامی ما است. به سوریه حمله کردند برای چه، به جای دیگر حمله می کنند برای چه، این ها مقصدشان ما هستیم. در حقیقت ما این دو جبهه ی مبارزه را در برابر هم داریم در جهان، این دو جبهه الآن در برابر هم می جنگند، دارند مبارزه می کنند. ما در درون این جبهه مبارزه قرار گرفته ایم. این نگاه ما و این دید ما به وضعیت امروز جهان موجب می شود که انسان در نوع موضع گیری ها و اندیشه اش تفاوت پیدا بکند نسبت به آن چیزی که گاهی یک انسان غافل است، نمی بیند وضعیت موجود را، در کجا قرار گرفته نمی داند. ما الآن در یک جبهه ی مبارزه قرار گرفته ایم که این جبهه ی مبارزه در برابر یک جبهه ی وسیع تری دارد مبارزه می کند، دارد می جنگد. امروز دو هدف در این دو جبهه در برابر هم قرار گرفته است. جبهه ی استکبار با دو هدف دارد با جبهه ی تمدن اسلامی می جنگد. هدف اولش کدخدا بودن است، سیطره ی بر جهان است، معتقد است که باید تمام کشورهای جهان در آن اصول و دیدگاه های او باید تبعیت بکنند، همراهی بکنند، اگر اسرائیل باید بماند باید تبعیت بکنند، همراهی با اسرائیل را بخواهند باید تبعیت کنی، اگر آن ها تفکرات اسلامی را قبول ندارند ما باید نسبت به تفکرات اسلامیمان کوتاه بیاییم، اگر آن ارزش های ضدغربی را قبول ندارند ما باید کوتاه بیاییم. این کدخدایی، این سیطره و تسلط بر جهان بعنوان یک هدف بزرگ در جامعه ی غربی وجود دارد، آمریکا نمی تواند از کدخدا بودنش چشم پوشی بکند، غرب نمی تواند از آن روحیه استعمارگریش که قبلاً داشت و تمام کشورهای مستضعف جهان را می خواست که زیر سیطره ی او باشند دست بکشد و امروز هم بخاطر همین دارد می جنگد، دلش می خواهد سیطره پیدا بکند. این یک هدف است و هدف دوم فرهنگ خودش است. غرب مایل است فرهنگ خودش را حاکم بکند. فرهنگش با تمام جوانبش، فرهنگ آزاد منشیش، لیبرال مسلکیش، فرهنگی که در مسائل عقیده، در مسائل اقتصادی، سیاسی، اخلاقی معتقد است که تمام آن اصول فرهنگی که جامعه ی غرب بنا گذاشته است باید در کل جهان شایع باشد و لذا دو مبارزه ی بزرگ در برابر ما قرار دارد، دو جبهه ی مبارزه. جبهه ی سلطنت، سیطره، تسلط بر ما و جبهه ی فرهنگش. فرهنگش مایل است حاکم باشد بر این جامعه و لذا با تمام ابزار که بتواند با ما مبارزه می کند. یکی از ابزارهای کوچکش این است که داخل سوریه بجنگد، کشته بگیرد، کشته بدهد که این راه و رسم مبارزه ی ضعیف آن ها است، آن ها مایل نیستند کشته بدهند و لذا معتقد هستند که اگر درون این جامعه ها ما بتوانیم تفکرمان را حاکم بکنیم که از درون بپوسند و خودشان دستانشان را بالا ببرند، این راحت ترین موقعیت است برای ما. چرا ما بجنگیم، چرا ما کشته بدهیم داخل این جنگ ها، چرا میلیاردها هزینه بکنیم داخل سوریه. لذا این ها در بعد دوم مسائل فرهنگی و اقتصادی بیشترین سرمایه گذاری را الآن امروز انجام می دهند. این وجهه و جبهه ی مبارزه بیشترین هزینه کرد برای آن ها دارند و احساس می کنند ثمره می گیرند، نتیجه می گیرند. ما هم در برابر این دو وجهه ی مبارزه و جنگی که با ما دارند ما هم دو هدف را الآن داریم تعقیب می کنیم در جهان امروز از فرمایشات مقام معظم رهبری، بروید بگیرید. آن ها می خواهند سیطره بر ما پیدا بکنند، تسلط بر ما پیدا بکنند، مقام معظم رهبری می فرمایند باید روحیه ی استکبارستیزی، مبارزه ی با استکبار را باید در جهان اسلام تقویت بکنیم، روحیه انقلابی گری، در برابر ظلم ایستادند، زیر بار ظلم نرفتن، آن چیزی که امام شهدا به ما یاد داده است. اگر یک روزی از این شعار کوتاه بیاییم و بگوییم آقا آن ها که زورشان بیشتر از ما است، آن ها که ما چاره یشان نمی توانیم بکنیم. خوب دستانمان را بالا می بریم، کوتاه می آییم، همراهی جهان امروز می کنیم، باید برویم در نظم نوین جهانی و همراهی بکنیم. اینجا یعنی شکست، یعنی شما هدف دشمن را تحقیق کرده اید، این در حقیقت یک نوع مبارزه است با یکی از اهدافی که استکبار دارد تعقیب می کند و همچنین پای فشردن بر ارزش هایی که برایش انقلاب کرده ایم، آن اصولی که برایش شهید دادیم. انقلاب ما انقلاب فرهنگی و ارزشی و دینی بود. اینجا است که این دو هدف چه در جبهه ی ما و چه در جبهه ی دشمن بعنوان اهداف استراتژیک است، بعنوان خطوط قرمز است. نه دشمن کوتاه می آید از ظلمش، از استکبار ستیزی اش. آقا اسرائیل هر ظلمی بکند، هر خونریزی و فاجعه ای به بار بیاورد یقین بدانید جهان غرب از آن کوتاه نمی آید. این وسیله ی استکبارش است، وسیله ی ظلمش است، وسیله ی سیطره ی بر جهان اسلامش است. چطور از دست بدهد و اینجا کوتاه نمی آید. جهان غرب و جهان استکبار نسبت به سیطره اش بر کل جهان هیچ وقت از این هدف کوتاه نمی آید. هرچ گاه جهان غرب نسبت به آن تفکراتی که دارد و آن دیدگاه هایی که دارد کوتاه نمی آید. برعکس مایل است که تمام جهان را زیر اسارت خودش قرار بدهد و اگر بخواهیم مقاومت کنیم و جبهه ی خودمان را تقویت بکنیم. این تمدن، تمدن قوی شود که امام آن را بنا گذاشت باید روز این دو هدف بزرگ سرمایه گذاری کنیم. جوانان ما باید انقلابی باشند، جوانان ما باید دشمنی ظلم را در درون خودشان تقویت بکنند. خدایی ناکرده در جبهه ی ما شعارهای انحرافی داده نشود، سیاستمداران ما یاد بگیرند کجای کار هستند. ما در جبهه داریم می جنگیم، حرف های دشمنان را نزنیم، شعارهای آن ها را تکرار نکنیم. متأسفانه باید عرض بکنیم گاهی نمی دانی م در چه جایی داریم قرار می گیریم. سخنی اگر بزنیم که تفکرات آزاد منشی غرب را و لیبرال مسلکی غرب را تقویت بکنیم، فرهنگ آن ها را شایع بکنیم کمک کردیم به دشمن. آن کسی که معتقد است این فسادها و این مفاسد را بگذار که آزاد باشند به کی کمک می کند. کم رنگی ارزش ها برایش مهم نباشد به کی دارد کمک می کند. اگر سخن از این باشد که ما باید کنار بیاییم با ظلم، با ستم، اگر شعار بعضی از جوانان ما باشد که ما چکار به غزه و لبنان داریم. اینجا است که ما داریم اهداف دشمنی را که او دارد تعقیب می کند کمک می کنیم، تو جبهه ی ما دارد اختلاف پیدا می شود، درگیری در درون ما پیدا می شود و این موجب امیدواری دشمن خواهد شد. این را باید بدانیم که این دیدگاه و تحلیل را باید در خودمان تقویت بکنیم. اما تحلیلی هم از وضعیت جامعه ی امروزمان داشته باشم. برادران ما اگر بخواهیم با پای خودمان باستیم و استقامت بورزیم در بعد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی باید به فکر خودمان باشیم و از درون بجوشیم. اقتصاد ما باید درونزا باشد، از درون خودمان بجوشیم. الحمدلله جوانان، دانشمندان و بزرگان ما دارند برای سازندگی این نظام دارند کار می کنند. ما به آن ها افتخار می کنیم. در همه ی ابعاد مختلف علمی، اقتصادی ورود کردند و خوب هم کار کردند. ما به آن ها افتخار می کنیم. اما متأسفانه باید عرض بکنم اعتبارات ما کم است، پول کم است و نمی توانیم کمک بکنیم به این دانشمندان. دانشمندان و نخبگان ما بیکار می مانند. اینجا است که باید خلق سرمایه است. اگر انتظار سرمایه های غربی باشیم، سرمایه ای از بیرون کشور باشیم، این یک انتظار نابجا است. باید از درون بجوشیم. مردم، سرمایه داران این مملکت، پولداران این مملکت، دولت همه ی این ها باید سرمایه ها را جهت بدهند برای این اقتصادی که از درون می جوشد. به همین فرهیختگان جامعه باید کمک بکنیم، باید این ها را رشد دهیم. مقام معظم رهبری در این بعد خیلی دارند سخن می گویند. فرمایشاتش، در همه ی سخنرانی هایش هم به جوانان و هم دیگران، بنشینید، فکر بکنید، اتاق های اندیشه ورز بگذارید و با فکر و اندیشه قدم بردارید. اعتبارات در جای خودش است، این است بشود جلو مفاسد اقتصادی را بگیرید تا بتواند رشد اقتصادی در درون جامعه ی ما وجود داشته باشد. در مسائل فرهنگی هم همین. ما در مسائل فرهنگی متأسفانه باید عرض بکنم داریم عقب می افتیم. جامعه ی انسانی، اسلامی، دینی داریم مشکل پیدا می کنیم. مشکل ریشه اش کجا است؟ من خواص مشکل ایجاد کرده ام، عوام مشکل ایجاد کرده اند، آن جوان مشکل ایجاد کرده است، من در مقام تحلیل نیستم اما مدیریت تربیتی جامعه ضرورت دارد. کسانی که دارند در این جامعه دارند اداره می کنند جامعه را باید فکر کنند، مدیریت کنند این جامعه نیاز به هدایت دارد. اما آن چیزی که مهم است در جامعه ی ما این نکته است که در مسائل سیاسی بیشتر خودش را نشان می دهد آن چیزی است که مقام معظم رهبری در جای جای سخنانش ارائه فرمودند و به همه ی ما بیان کردند. گفتند که مواظب باشد نوع عملکرد شما به نتیجه ی این شکلی نرسد که جامعه دوقطبی شود، از تفرقه بپرهیزید، دو گروه نشوید، برخوردهای دشمنانی دو گروه مضر برای جامعه است. متأسفانه توصیه های مقام معظم رهبری در این زمینه کمتر گوش گرفته می شود. شعارهای سیاسی ما، سوء استفاده ی از کوچکترین مسائلی که در جامعه پیدا می شود. از مشکلات، از گرفتاری ها، این ها را پرچم و شعار می کنیم برای اینکه گروه گروه و دو قطبی شویم، در برابر هم قرار بگیریم و نزاع بکنیم. این خلاف آن چیزی است که مقام معظم رهبری بیان می فرماید. یک آتشسوزی می شود، یک تشعیع جنازه صورت می گیرد مردم همه حضور پیدا می کنند، متأسفانه از گروه های مختلف شروع می کنند مصادره کردن مسئله برای مسائل سیاسی. انگیزه دارند، برخی ها واقعاً علاقه مند هستند در این جامعه تنش وجود داشته باشد، درگیری وجود داشته باشد، شعارهای مخالف وجود داشته باشد و از این دو گروه شدن استفاده می کنند و این خطر است برای جامعه و به ضرر جامعه تمام می شود. ما در آستانه ی مسائل انتخاباتی هم هستیم و مقتضای مسئولیتی که دارم به همه ی مسئولین عرض بکنم، مسئولین استانی هم عرض می کنم. ما متولی اجرای انتخابات به نحو احسنت و سالم هستیم. مواظب باشیم سخن و رفتاری انجام ندهیم که تداعی ذهنی بکند برای مردم که داریم به یک طرف متمایل می شویم، جناح گرایی را بخواهیم حاکم بکنیم. مردم باید امنیت مسائل انتخابات و سیاسی را حس بکنند، بفهمند. اگر نوع گفتار ما در طرفداری از آن تفکری که قبول داریم اعلام بکنیم مردم ناامنی انتخابات را احساس می کنند. اگر احساس بکنند داریم جلساتی را انجام می دهیم با گروه های مختلف سیاسی مردم احساس می کنند ممکن است رأی ها به نفع دیگری تمام بشود. به گونه ای دیگری انتخابات نتیجه گرفته بشود. گویی که مکا امین هستیم، گویی که داخل این مجموعه ی انتخاباتی ناظر و مجری وجود دارد و امکان ندارد به این راحتی کسی بخواهد تخلف بکند اما به گونه ای عمل نکنیم که این ذهنیت در میان مردم ایجاد بشود که نتیجه آن نیست که ما بخواهیم انجام بدهیم، از قبل پیش بینی شده است. این ها مسائلی است که من احساس می کنیم نیاز است داخل جامعه به آن تذکر داده شود. ان شاءالله خداوند به ما توفیق بدهد در جهت ساختن یک نظامی که مطلوب امام زمان است موفق باشیم.

قا آ

 

نظرات

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.