نمازجمعه ۲ شهریور ماه ۹۷
خطبه اول
آقا امیر المؤمنین (ع) در نهج البلاغه فرمودند ،زیادی اوقات این جمله را بلند به اصحابشان می فرمود که آماده باشید، خدا رحمتتان کند چرا که صدای کوچ کردن به گوش می آید و شما هر روز صدای انتقال به دنیای دیگر را به گوش می شنوید. کم بکنید بالارفتن بر دنیا ، در حقیقت آقا امیرالمؤمنین دنیا را به پله ای تشبیه کرده اند که مردم مراتب دنیا را از این پله بالا می روند.
می فرماید در این دنیا کم بالا بروید، دنیا استحکام ندارد ، تزلزل دارد، موقت است ، از دست می رود و انسان خیال نکند هر چه بالاتر برود جایگاه محکمی پیدا خواهد کرد لذا هر چه بالاتر بروی احتمال افتادن وجود دارد و شکستگی آن هم بیشتر خواهد بود.
بالا رفتن از دنیا را کم کنید و سعی کنید از آن توشه هایی که در کنارتان است برای آن دنیا آماده کنید و با زاد و توشه بروید و زاد و توشه همان تقوا است.
موضوع بحث این خطبه را در این چند دقیقه به تناسب دهه ولایت موضوع ولایت است.
حقیقت ولایت در هم معنای لغوی آن هم در اصطلاحات شرعی به معنای تسلط و سیطره است. انسانی که بر چیزی ولایت دارد یعنی بر او مسلط است و لذا اگر ولایت بر خانواده داشته باشیم یعنی سیطره و تسلط بر این خانه داریم و اگر بر مملکتی تسلط داشته باشیم والی آن مملکت هستیم، ولایت آنجا را بر عهده گرفته ایم و مفهوم معروف ولایت این است، هر چند که ولایت به معنای مختلف آمده مثل محبت و … اما موضوع بحث ما این ولایت است.
آن چیزی که ما از آیات و روایات استفاده می کنیم، منبع ولایت خدا است (اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا) خداوند است که ولایت دارد، خداوند است که سیطره دارد بر خلق و مخلوقاتش البته این ولایت دارای مراتبی است. ولایت حقیقی مال خدا است چون او خالق است و تمام وجود ما در اختیار او است، سیطره حقیقی دارد، تسلط واقعی دارد.
ما مالک اشیاء هستیم و می گوییم خانه مال ما است اما این ملکیت حقیقی نیست، اعتبار واقعیت ندارد. حقیقت مالکیت مال خدا است که تمام وجود مخلوق در دست او است. انسان اگر می خواهد مالکیت حقیق را پیدا کند باید در وجودش برود. انسان نسبت به آن چیزی که در درون دارد مالک است چون تسلط دارد اما نسبت به بیرون حقیقی نیست و اعتباری است و باید حکم می آید و با یک حکم می رود، جعلی و وضعی و اعتباری است و حقیقت ندارد.
ولایت الهی یک ولاین حقیقی است اما خداوند این ولایت را به پیامبرش منتقل کرد، خداوند فرمود که :« اِنِّما وَلیُّکُمْ اللهُ وَ رَسُولُهُ» پیغمبر هم ولی شما است و این ولایتی که به پیغمبر داده شد علمای ما سه مرحله ولایت را به پیغمبر تعبیر کردند و گفتند که ایشان دارای سه ولایت است.
یکی ولایت در تبیین بود یعنی پیامبر تلقی وحی می کرد، معارف دین را از خدا می گرفتن و به مردم بیان می کرد و این ولایت مال پیغمبر بود و با این تعبیر پیغمبر را نبی اسم گذاری کردند و نبوت یعنی خبر دادن. پیغمبر از این جهت که خبر از ماوراء می دهد ، خبر از وحی میدهد اسم او را نبی گذاشتند و لذا نبوت به معنی تبیین مبانی دین است و چون این تبیین باید واقعی و حقیقی باشد و خطا در آن نباید پیغمبر باید معصوم باشد.
بعد از مرحله تبیین یکی از انواع ولایت ها و صورت دیگر از ولایت که در پیغمبر تحقق پیدا کرد ولایت در اجرا بود، پیغمبر مجری احکام هم شد، حکومت و حاکمیت را به دست گرفت، او ولی اجرای مبانی دین بود و طبیعی هم بود هم عقلاً و هم شرعاً کسی می تواند مجری احکام دین باشد که دین را بشناسد و لذا پیغمبر حکومت تشکیل داد .
بعضی ها گفتند دین برای حکومت نمی آید و دین می خواهد معنویت در جامعه دست کند و چکار حکومت دارد ولی پیغمبر حکومت تشکیل داد و خودش حاکم شد و اصولاً حکومت مال انبیاءاست و ما اعتقادمان اسن است «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ» باید از خدا پیغمبر خدا اطاعت کنید و لذا ما محور حکومت را خدا قرار می دهیم و بعد از خدا پیغمبر محور حکومت است. او حق حکومت و حاکمیت بر جامعه دارد و این ها در مبانی دینی ما ثابت شده است.
یک معنی دیگری از ولایت وجود دارد که آن مرحله عمیق تر است ، آن مرحله ولایت در باطن و تکوین است.
پیغمبر نه تنها بیان احکام می کرد، نه تنها اجرا می کرد احکام را و حکومت تشکیل دارد، یک جایگاه تکوینی داشت در عالم خلقت و این جایگاه تکوینی که تأبیر می کنیم از آن به ولایت تکوینی این جایگاه را پیامبران داشتند، تأبیر خداوند در آیات مختلفی است «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ» ما پیغمبران را قرار دادیم که با دستور ما مردم را هدایت کنند و این هدایت نه صرفاً هدایت بیانی است، یک هدایت باطنی هم می باشد.
مرحوم علامه طباطبایی یک تأبیر دقیق دارد و می فرماید که انسان ها دو حیات دارند، یک حیات ظاهری که می بینیم مثل رفتار ما، کردار ما در اجتماع اما محصول این رفتار ما و کارها و خدمات ما، مهر و محبت و صدقه ما، نماز و حج که می گذاریم، اعمال خیرما درون ما هم صورت پیدا می کند و یک زندگی درونی هم پیدا می کنیم. آن حیات درونی تأبیر قرآن است به حیات طیبه که شکل می گیرید و لذا انسان ها ممکن است ظاهری انسانی داشته باشند ولی ممکن است باطنی انسانی نداشته باشند و حقیقت دیگری داشته باشند. بعضی ها درنده هستند، بعضی خوک محشور می شوند، نه تنها محشور می شوند بلکه حقیقتشان این است و خود را اینگونه ساخته اند .
کسی که تجسمش شهوت است در درون خود حیاتی حیوانی دارد و خوکی است در ظاهر انسان ، کسی که قوه غضب در او حاکم است درنده ای است در صورت انسان و ممکن است قیافه اش ترحم آمیز باشد اما درونش که عمر خود را نشان بخواهد دهد حقیقت دیگرش زندگی دیگری است و آن باطنی است.
پیامبران الهی نه تنها ظاهر امر را دستور می دادند بلکه حیات باطنی ما را هم دست می گرفتند ، آن ها تحول ایجاد می کردند درون انسان را و تغییر می دادند.
لذا ما اعتقاد داریم پیامبر ، اولیاء الهی، ائمه (ع) یک ولایتی دارند بر درون ما و واسطه فیض خدا هستند، آن ها با یک اشاره می توانند ما را در درون متحول کنند. توسلاتی که ما به پیغمبر و اهل بیت داریم به خاطر حیات درونی ما است. همه اعمال ما نیست که حقیقت ما را تشکیل می دهند، حقیقت باطنی ما با نگاه شیمیایی ائمه (ع) است، امام زمان با یک نگاه کیمیایی می تواند می تواند شما را متحول کند و باید مورد عنایتشان قرار بگیریم ، باید مشمول عنایت قرار گرفت و درون را تغییر می دهد و این ولایت را ما به ولایت در تکوین و در باطن و درون انسان تغییر و تحول پیدا می شود.
پیامبران ممکن بود امام نباشند اما نبوت و امامت را بعضاً جمع کردند.
حضرت ابراهیم (س) بعد از اینکه آزمایشات سخت داد و الآن ما بین عید قربان و عید غدیر این دهه ولایت را جشن می گیریم رابطه مستقیم با هم دارد . یکی از سخت ترین آزمایش پیامبر بزرگ خدا حضرت ابراهیم قربانی کردن فرزندش پود.
در پیری فرزندی به او عنایت شد و خداوند او را آزمایش کرد که فرزند خود را قربانی کن. این دو مخلص برای خدا رفتند برای اجرای دستور، چاقو به دست گرفت، روی فرزند گذاشت، فرزندم آماده ای؟، هر چه دستور داده شده انجام بده و این جواب فرزند بود.
این ها مراتب اخلاص و توحید را طی کردند و هنگامی که این آزمایشات سخت را حضرت ابراهیم طی کرد تازه خداوند فرمکود که الآن تو به امامت و پیشوایی و رهبری مردم قرار گرفتی چون تو آزمایش دادی، تأبیر قرآن است ، سختی های زیادی را تحمل کردی، امامت و پیشوایی جزء الزامات و لوازمش همین سختی هایی است که انسان باید تحمل کند.
اینجا است که ما معتقد هستیم ائمه (ع) طبق آیات، آیاتی که شما در سوره مائده حتماً از روحانیون بزرگوار می شنوید هنگامی که داستان غدیر را برای شما نقل می کنند اینجا این را به ما می فهماند که این آیات می خواهد بگوید ولایتی که پیغمبر داشت منتقل شد به آقا امیرالمؤمنین حضرت علی ابن ابی طالب .
الآن با ولایت دین کامل شد. ولایت امیرالمؤمنین علی (ع) در حقیقت یک نوع افاضه الهی بود. به حقیقت خداوند نه تنها یک پست به امیرالمؤمنین داده است و پست نبود این ولایت و مثل یک مسئولیت اعتباری جامعه نبود این ولایت که کسی را منسوب می کنند و می توانند عزلش کنند. نه خیر امیرالمؤمنین به این جایگاه رسید.
این یک مقام حقیقی و واقعی است، انسان به جایگاه ولایت می رسد و لذا امیرالمؤمنین مولا است و مردم هم قبولش نکنند، خوب نکنند. مردم ظاهری را می بینند اما ولایت مال امیرالمؤمنین است چون ولایت حقیقی چیز دیگری است، ارتباط با عالم ماوراء یک چیزی است که با نسب شدن و با اقبال مردم به دست نمی آید ، مردم اقبال کنند و به امیر المؤمنین یا احراز بکنند از امیرالمؤمنین.
این ولایت را خداوند به او عنایت کرده است، این ولایت الهیه است، این ولایت تکوینی و حقیقی است که آقا امیرالمؤمنین در این جایگاه قرار گرفت.
اینجا است که مایی که افتخار تأسی به آقا امیرالمؤمنین علی (ع) داریم و اولیاء معصومینش طبق روایات مفصل که بنا نیست در این خطبه به آن ها اشاره شود عدله زیادی در این باب داریم معتقد هستیم این مسیر و خط نورانی که تا امروز کشیده شده، خط ولایت، این خطی که موجب حیات و امتیاز ما است نسبت به کل جهان.
به تأبیر آن مسیحی ، خدمت علامه طباطبایی می آمد و می گفت من همه ادیان را بررسی کردم اما ادیانس که امامشان زنده باشد من ندیدم و تنها شیعه است که امامتش واسطه بین خود و خدا را دارد و زنده دارد و این جزء امتیازات ما است که این خط نورانی را تا الآن داریم.
ما امام زمان داریم و دیگران ندارند، اعتقاد ندارند به امام زمان حی و حاضر و می گویند در آینده ممکن است متولد شود و زنده شود . این حقیقتی است که ما به آن افتخار می کنیم و امروز پرچم ولایت به دست ما است.
خطبه دوم
مناسبت هایی که می باشد من مختصراً مطالبی را تقدیم حضور کنم .
دهه ولایت و عیدالله اکبر است و در خطبه اول گفته ام و اینجا هم اشاره ای داشته باشم. در هر حال روایات در مورد این عید فراوان است و در آن روز انسان باید بداند روز ممتازی است در طول سال و سؤال گرفتند از امام (ع) که آیا غیر از عید قربان و عید فطر عید دیگری داریم ؟، فرمودند عید بزرگتری داریم، عیدالله اکبر عید غدیر است و در حقیقت این ندای ولایت بود.
ما امروز بدانید پرچم ولایت و ولایتمداری در دستان قوی امت سلحشور ما قرار گرفتن و امروز تمام دنیا، کسانی که افتخار ولایتمداری و سرپرستی ولی الله را بر عهده گرفته تنها این امت است.
ما مدعی این هستیم که تنها راه نجات بشر از فساد و شقاوت قرار گرفتنه در سایه سار پرچم ولایت است. امروز تنها نسخه ای که ما می توانیم برای دنیای فاسد و مفسد و برای هر جامعه ی پر از شقاوت و بدبختی تجویز کنیم نسخه ولایتمداری است و اگر تحت ولایت الهی قرار نگیریم به هیچ گاه روی سعادت را نخواهیم دید. آن کسانی که مدعی هستند با علم و دنش گاه و حتی با اخلاق انسانی می توانند جامعه را هدایت کنند نمی شود، اخلاق به تنهایی نمی تواند جامعه را بسازد چون اخلاق و انسانیت انسان ضمانت اجرا می طلبد، انسانی که به دنبال منافع خود و سود زندگی خود است چرا باید اخلاقیات را رعایت کند، انسانی که از خدا می ترسد متخلق است، انسانی که محورش خداترسی است اخلاق دارد.
امروز در دنیا باید خداترسی، ولایت الهی و علوی باید حاکم شود تا جامعه روی صلاح را به خود ببیند و لذا آن روز را باید جشن بگیریم و این پرچم را به اهتزاز در آوریم و جامعه جهانی باید این ولایت علوی را ببیند، این شعار را بشنود.
رسانه ها و فضای جامعه ما، این ها اسراف نیست، این ها یک حقیقت است که به جهان می خواهیم نشان دهیم، می خواهیم حیات جهان را نشان دهیم، زندگی را به مردم عنایت کنیم و این بالاتر از دادن چند قرون پول به فقرا است، بالاتر از این است. حیات زندگی را داریم به مردم نشان می دهیم.
امروز معرف ولایت و ولایتمداری و غدیر جامعه ایرانی است و این را باید نشان دهد و جشن ها باید خود را به جامعه جهانی نشان دهد همان طور که اربعین دارد حقیقت ولایتمداری را به جهان معرفی می کند.
هفته دولت را داریم. من به همه کسانی که خدمتگذار این نظام هستند، دولت مردان، هیأت دولت ، رئیس قوه مجریه و تمام کسانی که زندگی و وقت و عمر خود را در خدمت به نظام سرف می کنند این ایام را به آن ها تبریک عرض می کنم. یاد شهدای دولت را گرامی می داریم.
مقام معظم رهبری تأکید کرده اند و ما هم بر این مسأله تأکید داریم، مقتضای عدالت هم همین است ، عدل را تعریف کرده اند که هر چیز را باید در جای خود قرار داد، هر حقی باید به ذی حقش برسد و تفاوتی ندارد که عدالت این است که انسان حق هر کس را عدا کند.
مقام معظم رهبری فرمودند که ریاست جمهور، نماینده مجلس حقی است که دارند و مردم به آن ها حق داده اند، رأی داده اند و آن ها حق دارند که بر این ملت حاکمیت داشته باشند و قوه مجریه و مقننه را اداره کنند، احترام این حق بر ما واجب است و لذا اینجا است که باید در انجام وظایف به دولت کمک کنیم و انسجام اجتماعی را به هم نزنیم، این دولت می خواهد تحقق بدهد آن اهداف بلند نظام را و در هر حال هنگامی که شما بررسی کنید مشاهده می کنید قوه مجریه بیشترین و سنگین ترین مسئولیت اجرایی را بر عهده گرفته است و قوه قضائیه و مقننه در حقیقت دو بازو هستند برای دولت، دولت است که بخواهد عینیت بخش قوانین مترقی اسلام و دین است در جامعه و باید کمک شود.
با تفرقه ، با اتهام زنی، با بی حرمتی به مسئولین کار به جایی نخواهد رسید و این ها از نظر شرعی و قانونی هر دو ما مجاز نیستیم و احترام هم را باید حفظ کنیم . گویی اینکه نقد و مطالبه به جای خود است ولی با حفظ شخصیت افراد . نباید تهمت زد، چیزی که هنوز سند ندارد نباید به کسی انتساب داد و از نظر شرعی درست نیست. این ها شرایطی است که مقام معظم رهبری هم تأکید کرده اند و کسانی که با منطق به مسأله نگاه می کنند همین را می دانند.
اینجا من نگاهی هم به مسئولین و مدیران تراز اول مملکت دارم. مقام معظم رهبری فرمودند که هر کس باید حق خود را بشناسد، هر کسی باید دایره حدود وظایف خود را بشناسد و در همان دایره عمل بکند، همان مقداری که حق دارد تکلیف و وظیفه دارد، حق ریاست به عهده داری باید مسئولیتت را هم انجام دهی، وظیفه داری و این ها با هم مرتبط است. اما از حقوق خود تجاوز نکنیم ، از محدوده حقی که به ما داده شده فراتر نرویم.
در این جامعه اجرائیات بر عهده کسی گذاشته اند، قانونگذاری را بر عهده کس دیگر است، قضاوت در جامعه را بر عهده کس دیگر گذاشته اند از جمله سیاستگذاری کلی نظام را هم بر عهده نهاد رهبری گذاشته اند. ما انتظار داریم و متأسفانه در تاریخ سی، چهل ساله ما نقض این مسأله را ما زیاد مشاهده کرده ایم، کسی که مسئول اجرایی مملکت است، کسی که مدیر قضائی مملکت است باید اجرا شود، او نباید سیاستگذاری کلی را بر عهده بگیرد.
سیاستگذاری کلی و جهت دادن به نظام بر عهده رهبری است. مقام معظم رهبری است که تعیین می کند این نظام نسبت به استکبار باید چه موضعی بگیرد، این نهاد رهبری است که وظیفه دارد جایگاه این نظام را روشن کند که در برابر مفاسد اجتماعی چگونه باید برخورد کنیم، مقام معظم رهبری است که مشخص می کند در مسأله مقاومت در منطقه چگونه باید حضور پیدا کنیم، دیگران این وظیفه را ندارند و نباید دخالت بکنند، نباید اعلام کنند و متأسفانه سیاست های فرهنگی و اقتصادی و خارجی خودشان که اعتقاد دارند و گاهی به زبان می آورند در جلسات عمومی، مردم متحیر می مانند و دوگانگی می بینند در جامعه .
رهبریت امت مسیر را تعیین کرده و شما باید مجری باشید و اجرا کننده باشید وگرنه اختلالدر جامعه ایجاد می شود و هرج و مرج پیدا می شود، جایگاه ها به هم می خورد و اینجا است که انتظار داریم که وقتی مقام معظم رهبری در جایی خطی را ترسیم کرد، فضایی را بیان کرد، عدالت را خواست، برخورد با مفاسد اقتصادی را با عجله خواستار شد، نسبت به استکبارستیزی نظری داد اینجا است که مسئولین اجرایی باید اجرا کنند و نوبت به اظهار نظر آن ها نمی رسد ، چرا در جلسات خصوصی در شوراها صحبت می کنند و بحث ها را آنجا ببندند اما هنگامی که در مقام اجرا است هر کس باید حق خود را حفظ کند.
اینجا است که ما انتظار داریم هم مردم و هم مسئولین وظایف خود را خوب عمل کنند. از مردم هم این انتظار می رود، مردم با فرهنگ و متدین ایران ما که می خواهد منادی ولایتمداری باشد در جهان، تشیع را نشان دهد ما باید مجسمه مهر و محبت باشیم.
چرا باید اخبار احتکار به این مقدار در جامعه ما فراوان باشد، چرا ما باید بی حساب اجناس خود را بدون هیچ دلیلی با بهانه ها گران تر می کنیم. این ها با اخلاق انسانی، دینی ما، تشیع ما نمی سازد.
امام صادق (ع) فرمودند شما معرف ما هستید، سیرت ما باشید، ننگ ما نشوید و بگویند این ایران است و تشیع یعنی این.
اینجا است که هر کس باید وظیفه خود را بشناسد.
در آستانه بازگشت حجاج هستیم. در هر حال انسان هایی که رفتند ، به سوی خدا رفتند، کعبه مقصود را در آغوش گرفتند، عرفه دیدند، قربانی کردند، این ها دارند بر می گردند، احترام این ها بر ما واجب است، ان شاءالله احترام حجاج را حفظ خواهیم کرد.
پیشنهاد هم می دهد حجاج باز می گردند، اطعام می کنند اما قسمتی از هزینه ها را هم با توجه به وضعیتی که در جامعه می بینیم هزینه فقرا بکنند که ثواب حجشان بیشتر خواهد شد و این سنت و سیره خوب را پایگذاری کنند که این بهترین سنت است.